Description
کتاب پیروزی عشق یکی دیگر از شاهکارهای سامرست موام خالق آثاری همچون قلب زن و لبه تیغ است که توسط فیروزه بهبهانی در 368 صفحه به فارسی ترجمه شده است.
خلاصه کتاب پیروزی عشق:
کتاب پیروزی عشق داستان زنی ثروتمند است به نام برتا که عاشق یک رعیت به نام ادوارد می شود و با هزار آرزو با او ازدواج می کند اما بعد از گذشت مدت کوتاهی متوجه می شود که او عاشق همسر خود است و عشق متقابلی وجود ندارد. زندگی برای برتا (که خواستار چیز زیادی جز عشق نیست ) به جهنمی تبدیل می شود، کتاب پیروزی عشق رنج و سختی برتا را نشان می دهد ، کشمکش ها ، تبدیل شدن عشق به نفرت و بعد بی اعتنایی و بی تفاوتی…
بخشی از کتاب پیروزی عشق:
او نزدیک تر آمد. مردی بلندبالا، ۲۷ ساله، درشت اندام، با دست ها و پاهایی کشیده و سینه ای فراخ. به راحتی میشد باور کنی که قدرت ورزایی در اوست. برتا، لباس و پوشش های روی کفش، نیم تنه ای که از پارچه راه راه مردانه بود، جوراب های سفید و کلاهی که همه نشانی از محلی و بومی بودن داشت و همواره شادمانش میکرد را شناخت، و مجموعه اینها و درشت اندامی و قدرت عضله های مرد بود که برنا را به دام عشقش انداخت.حتی پوتین های بزرگ او برتا را غرق شادی می کرد، بزرگی آنها نشان دهنده شخصیت تزلزل ناپذیر و مهارتش بوده که بی قوت قلب میداد و اطمینان می بخشید. از شیوه لباس پوشیدنش پیدا بود که سروکارش با مردی است که کارش به جاده، گاو آهن و زمین و شخم مربوط می شود. برتا نمی دانست آیا آن مرد میداند که به هنگام بالا آمدن از تپه این اندازه خوش ظاهر و دیدنی است یا نه!
مرد همچنان که میگذشت گفت: عصر شما به خیر، دوشیزه برتا.
در رفتار مرد هیچ نشانی از این که بخواهد پاست کند نبود، و قلب دختر از این که ممکن است مرد فقط با سلامی گذرا بگذرد، فرو ریخت. برتا دستش را دراز کرد و گفت: «فکر کردم که این خود شما هستید که از تپه بالا می آیید.) مرد ایستاد و با او دست داد. دست بزرگ و انگشت های محکم مرد، براندام دختر لرزه انداخت. بزرگی و سختی دستهایش چنان بود که گویی سنگی است. برتا نگاهش کرد ولبخندی زد و گفت: «خیلی سرد است، نیست؟» کسی که مشتاق گفتن کلامی عاشقانه است مشکل بتواند به دلیل آداب اجتماعی به حرفهای معمولی بسنده کند.
مرد شادمان گفت: شما مثل من پنج مایل را یک ساعته راه نیامده اید.
Reviews
There are no reviews yet.