Description
معرفی کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری
کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری نوشتهی ایتالو کالوینو برای نخستین بار در سال 1979 منتشر شد. این کتاب به سبک پست مدرن نوشته شده است. سبک پست مدرن نوعی نگارش ادبی است که در قرن بیستم باب شد. در این سبک نویسنده به هیچ قانونی پایبند نیست و در جاهایی دیده شده است که نویسنده خود خواننده را مورد خطاب قرار میدهد. لیلی گلستان مترجم این کتاب دربارهی آن مینویسد: «چون هر قصه با سبک خاص خودش نوشته شده بود، پس کتابی بود با سبکهای مختلف. هم خوانش آن سخت بود و هم اینکه تا میآمدم با سبک یک قصه خو بگیرم قصه تمام میشد و قصهای دیگر با سبکی دیگر شروع میشد. ترجمهٔ آن بسیار برایم جذاب و درواقع یکجور کشتیگرفتن با متن بود.»
داستان های کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری
این کتاب در دوازده فصل و ده داستان نوشته شده است.
داستان اول: اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
داستان دوم: با دور شدن از مالبورک
داستان سوم: خمیده بر لبهای ساحلی پرتگاه
داستان چهارم: بیهراس از بلندی و باد
داستان پنجم: نگاهی به پایین، در تیرگی سایهها
داستان ششم: در شبکهای از خطوط بههم پیچیده
داستان هفتم: در شبکهای از خطوط متقاطع
داستان هشتم: بر فرشی از برگهای منور از ماه
داستان نهم: بر گرد گوری تهی
داستان دهم: در آن پایین کدام قصه منتظر است تا پایین بگیرد؟
بخشی از کتاب اگر شبی از شب های زمستان مسافری
تو داری شروع به خواندن داستانِ جدیدِ ایتالو کالوینو، اگر شبی از شب های زمستان مسافری، می کنی. آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود. از آن سو، مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فورا به همه بگو: « نه، نمی خواهم تلویزیون تماشا کنم! » اگر صدایت را نمی شنوند بلندتر بگو: « دارم کتاب می خوانم، نمی خواهم کسی مزاحم شود. » با این سر و صداها شاید حرف هایت را نشنیده باشند: بلندتر بگو، فریاد بزن: « دارم داستان جدید ایتالو کالوینو را می خوانم! » یا اگر ترجیح می دهی، هیچ نگو، امیدوار باشیم که تو را به حال خود بگذارند. راحت ترین حالت را انتخاب کن: نشسته، لمیده، چمباتمه، درازکش، به پشت خوابیده، به پهلو خوابیده، دمرو، توی مبل، نیمکت، مبل متحرک، راحتی، عسلی یا توی یک ننو، اگر داشته باشی و البته یا روی تخت یا توی تخت. حتی می توانی در یک حرکت یوگا، سرت را زمین بگذاری و البته کتاب را هم وارونه بگیری.
راست است، پیداکردن حالت مطلوب برای خواندن، آسان نیست. آن وقت ها مقابل یک رحل، ایستاده کتاب می خواندند. ایستاده، عادت بود. هم چنین وقتی از اسب سواری خسته می شدند، این طوری استراحت می کردند. به فکر هیچ کس نرسیده که سواره کتاب بخواند. به هر حال باید صاف روی زین بنشینی و یا کتاب را روی یال اسب بگذاری و یا اینکه با زین و یراق خاصی کتاب را به گوش های اسب وصل کنی، فکر بامزه ای است، برای خواندن، بهتر است پا را توی رکاب بکنی. پاهای بالا گرفته اولین شرط لذت بردن از خواندن است. خب، منتظر چه هستی؟ پاهایت را دراز کن، آن ها را روی بالشتک بگذار، یا دو بالشتک، یا روی دسته نیمکت، یا روی بالای مبل، روی میز چای، روی میز تحریر، روی پیانو، یا روی نقشه یِ پنج قاره. اما اگر می خواهی پاهایت را روی بلندی بگذاری، کفش هایت را در بیاور، وگرنه دوباره آن ها را به پا کن. ولی همین طوری به یک دست کفش و به یک دست کتاب نمان.
شابک:۹۷۸-۹۶۴-۳۲۹-۰۵۷-۳
Reviews
There are no reviews yet.