Description
معرفی کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟؛ تحلیل اقتصادجهانی
کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ با عنوان اصلی «why nations fall: the origins of power, properity and poverty» سال 2012 منتشر شده است. این کتاب ریشههای فقر و قدرت در ملتها را بررسی کرده و به اقتصاد از دریچهی سیاست نگاه کرده است. کشورهای در حال توسعه مطلب مهم دیگری است که این کتاب روی آن تمرکز کرده است.
«احمد میدری» اقتصاددان و معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سال 92 مقدمهی مفصلی بر ترجمهی کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ به فارسی نوشته است. او در این مقدمه مباحث کتاب را تحلیل کرده است و معتقد است مطالعهی این کتاب برای سیاستمداران به خصوص سیاستمداران در کشورهای در حال توسعه بسیار مفید است. در بخشی از مقدمهی میدری آمده است: «مشکل سیاستمدار عموما کمبود علم و دانش نیست. مشکل دوراهی حفظ قدرت سیاسی از طریق قربانی کردن منافع عمومی یا تامین منافع عمومی و از دست دادن تدریجی قدرت سیاسی است…. گروهی از اقتصاددانان، از جمله منکور اولسون و داگلاس نورث، به مانند نویسندگان این کتاب بر اهمیت دو راهی سیاستمدار تاکید کردهاند.»
نقدها و نظرات درباره کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟
کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ در سرا سر جهان توانسته است توجهات زیادی را به خود جلب کند. در ایران نیز متخصصان زیادی به این کتاب توجه نشان دادهاند و دربارهی آن نقدها و نظرات مختلفی منتشر شده است. «علی رضا قلی» نویسندهی کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» در جلسهی نقد کتاب کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ گفته است: «کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ با مفروضات مشخصی پیش نرفته است و نقطه ضعفی دارد که جغرافیا را نادیده میگیرد و به فرهنگ تاریخی نگاه نمیکند.»
«بیل گیتس» میلیارد معروف آمریکایی نیز نقدها و نظراتش را دربارهی چرا ملتها شکست میخورند منتشر کرده است. در بخشی از نقد مالک اپل بر این کتاب آمده است: «من تحليل نويسندگان را مبهم و ساده يافتم. فراتر از نهادهاي سياسي و اقتصادي فراگير در مقابل استخراجي. آنها عليرغم وجود تاريخ و منطقه، كليه عوامل موثر ديگر را ناديده گرفتهاند. عبارتها و مفاهيم اصلي واقعا تعريف نشدهاند و آنها هرگز توضيح نميدهند كه چگونه يك كشور ميتواند به سمتي حركت كند كه نهادهاي فراگيرتري داشته باشد.»
جوایز و افتخارات کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟
کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ جوایزی را هم از آن خود کرده است. سال 2012 این کتاب در لیست نامزدهای جایزهی کتاب اقتصادی سال «فایننشیال تایمز و مک کینزی» قرار گرفت و توانست جایزهی کتاب سیاسی «پدی پاور و سیاست کلی» را به دست آورد.
همچنین چرا ملتها شکست میخورند توانسته است جوایز «لیونل گلبر» و «آرتور راس» را در سال 2013 از آن خود کند.
دربارهی نویسندگان؛ از دارون عجم اغلو تا جیمز رابینسون
دارون عجم اوغلو اقتصاددان آمریکایی متولد ترکیه در سال 1967 است. او تحصیلات ابتداییاش را در ترکیه گذرانده و برای گذراندن تحصیلات عالی راهی انگلستان شده است. او در دانشگاه یورک درس خوانده و مدرک دکترای خود را از مدرسهی اقتصاد لندن دریافت کرده است. یک سال بعد عجم اوغلو به استخدام انستیتو فناوری ماساچوست درآمد و از سال 1993 استاد این دانشگاه است.
دارون عجم اوغلو از سال 2006 عضو پیوستهی فرهنگستان هنر و علوم آمریکاست. این اقتصاددان جوایز مختلفی را هم از آن خود کرده است که مهمترین آنها مدال «جان بیتز کلارک» است.
دارون عجم اوغلو کتابها و مقالات مختلفی نیز در زمینههای اقتصادی دارد که از میان آنها میتوان به کتابهای «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» و «معرفیای بر رشد اقتصادی مدرن اشاره کرد»
جیمز رابینسون سیاست دان و اقتصاددان انگلیسی است که در سال 1960 به دنیا آمده است. او تحصیلات دانشگاهیاش را در مدرسهی اقتصاد لندن آغاز کرده و دکترایش را از دانشگاه ییل در امریکا دریافت کرده است.
دکتر رابینسون در دانشگاههای زیادی از جمله دانشگاه کالیفرنیا، دانشگاه برکلی و دانشگاه ملبورن تدریس کرده است. او همچنین سالهای بین سال 2004 تا 2015 را در دانشگاه هاروارد فعالیت کرده و در حال حاضر استاد دانشگاه شیکاگو است.
او در دوران فعالیتش کتابهایی را نیز به چاپ رسانده است. از میان آثار جیمز رابینسون میتوان به کتابهای «نقش نخبگان در پیشرفت اقتصادی»، «پیشرفت آفریقا از نگاه تاریخی» و «آزمایشهای طبیعی تاریخ» اشاره کرد.
چرا ملتها شکست میخورند؛ ترجمه به فارسی
کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ کتابی تخصصی است. این کتاب را محسن میردامادی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و محمد حسین نعیمی پور به فارسی برگرداندهاند. «علیرضا بهشتی» این ترجمه را ویرایش کرده است. چرا ملتها شکست میخورند را نشر روزنه روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
در بخشی از کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ میخوانیم:
اقتصاد مدار ۳۸ درجه
در تابستان ۱۹۴۵، زمانی که جنگ جهانی دوم رو به پایان بود استعمار ژاپن در شبه جزیره کره از هم فروپاشید. یک ماه از تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در ۱۵ آگوست همان سال نگذشته بود که کره در مدار ۳۸ درجه به دو حیطهی نفوذ تقسیم شد. جنوب، توسط ایالات متحده اداره میشد و شمال، توسط روسیه. در ژوئن ۱۹۵۰، زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی در آمد صلح پر تنش و جنگ سرد میان دو ابرقدرت جای خود را به جنگ خونین کره داد. در ابتدا کره شمالی تهاجمات گستردهای را سازماندهی کرد و «سئول» پایتخت جنوب را گرفت، اما تا پاییز به کلی عقب رانده شد. از آن پس بود که «هوانگ پیونگ وو» و برادرش از هم جدا شدند. هوانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول، مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان میکرد. با عقب نشینی کره شمالی او را به شمال بردند. این دو که در سال ۱۹۵۰ از هم جدا شده بودند پس از یک جدایی طولانی ۵۰ ساله در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار یکدیگر را در سئول ملاقات کردند؛ یعنی پس از آن که سرانجام دو دولت توافق کردند برنامهی محدودی را برای پیوند مجدد خانوادهها به اجرا درآورند.
برادر «هوانگ پین وون» به عنوان پزشک در نیروی هوایی به کار گرفته شد، که در یک دیکتاتوری نظامی شغل خوبی به حسای میآمد. اما در کره شمالی حتی آنهایی که از امتیازات ویژه برخوردار بودند وضعشان تعریفی نداشت.
شابک:
۹۷۸۹۶۴۳۳۴۴۵۲۸
Reviews
There are no reviews yet.