Description
معرفی کتاب گل آفتابگردان
کتاب گل آفتابگردان اثر ویلیام کندی، تصویری از بیگانگی انسان با خود و سرنوشتش ارائه میدهد. این رمان زندگی یک انسان مسخ شده و رو به قهقرا را به تصویر کشیده و به موازات چهرهای که از خانواده فیلان ترسیم میکند، زوایایی از زندگی، مناسبات اجتماعی و روابط میان افراد جامعه امریکا را در نیمههای قرن 20 به نمایش میگذارد.
کتاب گل آفتابگردان (Ironweed) که در سال 1984 برندۀ جایزۀ پولیترز شده است، گویای بیگانگی انسان از خویشتن است؛ توصیف از زندگی که مسخ میشود و انسان را به ورطه هلاک میکشاند. فرانسیس شخصیت اصلی داستان، شخصیتی است که خانوادهاش را از دست داده و مبتلا به سرطان شده است. او میخواهد با بیماریاش مبارزه کند. فرانسیس با افرادی نیز در ارتباط است که هر یک به نوعی مبتلا به یک بیماری هستند. او عاشق زنی است به نام هلن که شخصیتی خاص دارد. در هنگامهای که همه زنان و مردان به دنبال برآوردن کام دل هستند، هلن، خود را از آن دور میکند و از لذایذ آن چنانی میپرهیزد. همین ویژگی هلن سبب شده فرانسیس در اندیشه او باشد. این در حالی است که فرانسیس خود صاحب زن و فرزند است.
ویلیام کندى (William Kennedy) بیش از چهل سال است که مىنویسد و تاریخ و خاطراتِ جمعىِ جامعه را در قالبِ ادبیات چنان جا داده است که گویى شهرى تازه در تخیلِ نویسندهاى جان گرفته و اینک در برابرِ چشمانِ خوانندگان مىدرخشد. شهرى از طلا و سرب و کثافت. سابقهى شهرسازى در میانِ نویسندگان به روم و یونانباستان بازمىگردد که نمونههایى از آن را در شهرِ تروا و بعدها در لىلىپوت و در دورانِ معاصر در یوکناپاتافایاى فاکنر و ماکوندوى مارکز مىیابیم. تصویرى که جیمزجویس از دوبلین به دست مىدهد یا شیکاگویى که سائولبلو تصویر مىکند هرکدام گوشهاى از این خلاقیتِ ادبى است. ویلیام کندى خالقِ گلِ آفتابگردان هم از این دست نویسندگان است. او آلبانىِ نیویورک را آفریده است. شهرى که وجود دارد اما خیالى هم هست. مجموعهى رمانهاى او دربارهى آلبانى تصویرى زنده و بىبدیل از مکانى خیالى است که در عینِ حال خیالى هم نیست. حلقهى آلبانى در آثارِ کندى پُر است از آدمهاى مطرود، واخورده، پیزورى و سیاستمدارانِ دروغپرداز، زندگىهاى به ظاهر پرزرق و برق و از درونپوسیده. شهرى خیالى در پسِ آجرها و ساختمانِ بتونىِ واقعى. کندى با قلمِ تواناى خود توانسته است جایى دلپذیر را در نقشهى اساطیرىِ ایالاتِمتحده خلق کند آن هم در گوشهاى از نقشه که یادآورِ خاطراتِ ملى امریکایىهاست، در کلانشهرى با مبارزه براى بقا.
در بخشی از کتاب گل آفتابگردان میخوانیم:
سنگینىِ وزنِ روزهاى زنده بودنشان حالا سطحِ معادلِ خود را در مرگِ تازه وارد مىجستند و با این کار روى هر گور مستطیلى خالى درست مىشد. انگار بعضى از تابوتها مىخواستند تا مرکزِ زمین پایین بروند. هنوز روى هیچکدام از قبرها سنگى نگذاشته بودند، فقط روى چند تا از آنها را با پرچمِ امریکا تزیین کرده بودند که زده بودند روى یک پایهى چوبى یا کنارِ بعضىهاشان دستهاى گُلِ پارچهاىِ رنگ ورو رفته توى یک گلدانِ سفالى دیده مىشد.
شابک:
978-964-351-171-5
Reviews
There are no reviews yet.