Description
معرفی کتاب جک جنگلی
اثری کلاسیک و خوشخوان برای نوجوانان… کتاب جک جنگلی نوشتهی جان کریستوفر ماجرایی در انگلستان قرن بیستوسوم را روایت میکند؛
دورانی هولناک و دیکتاتوری که مقامات شهر لندن مردمشان را درون شهر محصور کردهاند و آنها را از دنیا و آدمهای بیرون از آنجا میترسانند.
اما پسری نوجوان، در مقابل تمام آنها میایستد و به این وضع اعتراض میکند. این کتاب داستان شجاعت، رفاقت و آزادی است.
دربارهی کتاب جک جنگلی
در قرن بیستویکم فاجعهای بزرگ رخ داده و دنیا کاملاً تغییر کرده و بسیاری از شهرها و مردم از بین رفتهاند.
حالا در قرن بیستموسوم، دولتشهرهایی شکل گرفته که به دور خود دیوارهایی کشیدهاند تا از دنیای بیرون و «وحشیهایی» که آنجا پنهان هستند، محفوظ بمانند.
کلایو اندرسون، پسری نوجوان از خانوادهای سیاسی، متنفذ و قدرتمند است و در لندن که یکی از همین شهرهاست، زندگی میکند. او غرق در رفاه و آسایش است و کاری به وحشیهای بیرون ندارد.
شبی در یک مهمانی، یکی از دوستان کلایو به نام برایان موضوعی را مطرح میکند.
او با اشاره به پیرمرد خدمتکار خانه میگوید با اینکه خدمتکاران از وحشیهای بیرون از شهر هستند اما حقوقی برابر با آدمهای شهر دارند و کسی حق ندارد به آنها بیاحترامی کند.
این جملات خلاف قوانین و اعتقادات شهر است و باعث حیرت و ترس همهی مهمانان میشود. یکی از مهمانان این صحبتها را به پلیس اطلاع میدهد.
روز بعد پلیس در مدرسه بهسراغ همهی مهمانان شب پیش، از جمله کلایو میرود و از آنها میخواهد در مورد آن بحث توضیح دهند.
مأموران به کلایو میگویند چون از خانوادهای بزرگ و متنفذ است، اگر مخالفتش را با گفتههای برایان ابراز کند و همهی تقصیرها را به گردن او بیاندازد، او را میبخشند.
اما کلایو تصمیم میگیرد از دوستش دفاع کند. کلایو بازداشت و به جزیرهای دور تبعید میشود و در آنجا با جک جنگی، رابین هود دنیای آینده، آشنا میشود…
کتاب جک جنگلی (Wild Jack) داستانی در مورد آزادی است. کلایو، پسری که در رفاه غرق شده ناگهان در وضعیتی بغرنج گیر میکند اما به واقعیت پی میبرد.
میفهمد آنچه در مورد دنیایش فکر میکرده، درست نبوده. داستان در دههی 1970 و اوج جنگ سرد و ترس از وقوع جنگ اتمی نوشته شده.
درست زمانی که دنیا بهسرعت بهسوی مدرن شدن پیش میرفت و ابرقدرتها همه چیز را تحتسیطرهی خود گرفته بودند.
مهمترین درونمایهی داستان، یعنی آزادی، واکنشی به این موضوعات است. جان کریستوفر (John Christopher) معتقد است آزادی فکر بهترین موهبت است و باید برای آن جنگید و فداکاری کرد.
فضای ضدآرمانشهری داستان تداعیگر کتاب «دنیای قشنگ نو»ی آلدوس هاکسلی و کتاب «ما» نوشتهی یِوگنی زامیاتین است.
با همهی اینها کریستوفر تلاش میکند به مخاطب نوجوانش امید دهد و به آنها بیاموزد که آزادی ارزش همهی سختیها را دارد.
جان کریستوفر کتاب جک جنگلی را در سال 1974 نوشته و حسین ابراهیمى (اِلوند) آن را ترجمه و نشر افق منتشر کرده است.
دربارهی مجموعه کتاب نوجوانِ انتشارات افق
مجموعهی رمان نوجوان نشر افق، متشکل از کتابهای مناسب ردهی سنی نوجوانان است که نویسندگان مطرح ایرانی و خارجی بهرشتهی تحریر درآوردهاند.
کتابهای این مجموعه در ژانرهایی همچون علمی-تخیلی، فانتزی، ترسناک، کمدی و … جای میگیرند.
کتاب جک جنگلی برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانانی که به داستانهای علمی-تخیلی علاقه دارند، احتمالاً از خواندن این رمان لذت خواهند برد. این کتاب میتواند انتخاب مناسبی برای آنها باشد.
با جان کریستوفر بیشتر آشنا شویم
سم یود (1922-2012) نویسندهی بریتانیایی داستانهای علمی تخیلی است. او در نوجوانی شیفتهی ژانر علمی تخیلی شد و حتی یک مجلهی آماتوری هم با همین مضمون منتشر میکرد.
یود تقریباً ده اسم مستعار داشت و با آنها مینوشت، اما مطرحترین آنها جان کریستوفر بود که با آن برای نوجوانان کتابهای تخیلی مینوشت.
او با این نام مستعار بیشتر از سی داستان و رمان تخیلی منتشر کرد. مطرحترین داستانهای او کتابهای «مرگ گیاهان»، چهارگانهی «سهپایهها» و «نگهبانان» هستند. او به شدت تحتتأثیر آلدوس هاکسلی و آرتور سی. کلارک بود.
رمانهای جان کریستوفر عموماً مورد اقتباس قرار گرفتهاند و با الهام از آنها فیلم و سریال ساخته شده است. او در سال 1971 برندهی جایزهی گاردین شد.
در بخشی از کتاب جک جنگلی میخوانیم:
صداى خنده بلند شد. همهى ما قصههایى را که زمان کودکى دربارهى جک جنگلى از پرستارهاىمان شنیده بودیم، به یاد مىآوریم.
جک جنگلى لولویى بود که از سرزمینهاى پرت مخفیانه مىآمد، شبانه از دیوار مىگذشت و بچههاى لوس و ننر را با خودش به لانهاش در میان وحشىها مىبرد.
اشارهى مارتین موضوع بحث را به شوخى و خنده کشاند که خیلى هم به جا بود. برایان تلاش کرد با اعتراضهایش به موضوع ادامه دهد اما دیگر کسى به حرفهایش گوش نمىداد.
از اینها گذشته، وقتى قرون وسطى از نظر زمان و وحشىها از نظر مکان اینهمه دور بودند، صحبت دربارهى آنها چه فایدهاى داشت؟
آسمان بالاى سرمان تاریک بود اما چراغهاى درون درختها به خوبى همهجا را روشن مىکردند.
هنوز هوا گرم بود اما اگر شب رو به سردى مىگذاشت، ترموستاتها، بخارىها را روشن مىکردند. قایق درازى که از دماغه تا پاشنهاش غرق نور بود روى رودخانه پیش مىرفت و کمى دورتر، صداى نالهى موتور قایقى تندرو هم به گوش مىرسید.
ما مىدانستیم که سرزمینهاى پرت، طبیعتى وحشى و دستنخورده دارند و جز وحشىهاى جنایتکار و گرسنه چیزى در آنها یافت نمىشود.
اما تمام اینها در آن دور دستها، آنطرف دیوار قرار داشت. ما توى شهر آسوده و راحت بودیم. از دور دست، نور خیلى قوى نوک برج را مىدیدم.
یکى از بچهها نوار موسیقى را عوض کرد و عدهاى با آن به شور و نشاط پرداختند. برایان شکست خودش را پذیرفته بود و حالا به چیزهاى دیگرى فکر مىکرد که به من و میراندا نزدیک شد.
شابک:
978-964-6003-57-6
Reviews
There are no reviews yet.