Description
معرفی کتاب سطل شما چقدر پر است؟
کتاب سطل شما چقدر پر است؟ نوشته تام راث، دربردارندهی رهنمودهای مثبت و مفیدی جهت رسیدن به موفقیت در کار و زندگی است.
کتاب سطل شما چقدر پر است؟ (How full is your bucket?: Positive strategies for work and life)، کتابی خارقالعاده و بینظیر است که با تحقیقات ارزشمند موجود در آن، به شما یاد میدهد که چگونه نیروی اندیشه را تحت کنترل در بیاورید،
افکار منفی خود را به افکار مثبت تبدیل کنید و به آرامش درونی برسید. این اثر جزو یکی از بهترین کتابهای دنیا است و روی زندگی و روابط نزدیک افراد زیادی در سراسر دنیا تاثیرات ماندگار و فوقالعادهای ایجاد کرده است.
این کتاب با یک زبان ساده و گویا، بیشتر از هر چیزی به اهمیت مثبتگرایی و تاثیرات شگفتانگیز آن در زندگی ما اشاره دارد.
تام راث (Tom Rath) را پدر علم روانشناسی مثبت مینامند؛ او با ارائه آمارهای مستند، مرگ و میرهای زیادی، ناشی از منفینگری را در این اثر ذکر میکند که شما را عمیقا به فکر فرو میبرد.
به طوری که که موجب میشود با تمام وجود درک کنید که افکار منفی تا چه اندازه میتوانند خطرناک و کشنده باشند، از این رو راهکارهای کتاب مبنی بر حرکت بر روی مدارهای مثبت را با جان و دل پذیرا خواهید شد.
اگر این کتاب را بخوانید و رهنمودهای آن را در زندگی خود عملی کنید، تاثیرات مثبتی روی زندگی شما میگذارد، پس فرصت را غنیمت بشمارید، این اثر گرانبها را بشنوید،
رهنمودهای آن را به کار بگیرید و زندگی خود را تا پایان عمر با احساسی مملو از لذت و موفقیت سپری کنید.
در این اثر به شما ثابت میشود که چگونه یک نگرش صحیح، یکی از کلیدهای اصلی برای زندگی موفق به شمار میآید. هر یک از ما یک سطل نامرئی داریم. این سطل با حرفهایی که دیگران به ما میزنند یا کارهایی که برای ما انجام میدهند دائما پر یا خالی میشود.
وقتی سطل ما پر است، ما حس خوبی داریم و وقتی خالی ست، حال ما بسیار بد است. هر یک از ما یک ملاقهی نامرئی هم داریم.
وقتی با آن سطل دیگران را پر میکنیم، با گفتن حرفها یا انجام کارهایی که احساسات خوب و مثبت آنها را افزایش دهد، همزمان سطل خودمان را هم پر میکنیم.
ولی وقتی با گفتن حرفها یا انجام کارهایی که احساس بدی به دیگران میدهد سطل آنها را خالی میکنیم، سطل خودمان هم خالی میشود.
مثل یک فنجان لبریز، پر بودن سطلمان به ما نگرشی مثبت و قوای تازهای میبخشد. هر قطرهای که به این سطل میریزد ما را قویتر و خوشبینتر میکند. ولی یک سطل خالی ذهنیت ما را مسموم میکند، انرژی ما را کم میکند و ارادهی ما را تضعیف میکند.
به همین خاطر هر زمان که کسی سطلمان را خالی میکند، صدمه میبینیم. پس هر روز و در هر لحظه باید تصمیمی بگیریم:
میتوانیم سطل یک نفر را پر کنیم یا خالی. و این تصمیم فوقالعاده مهم است، چون تاثیری عمیق بر روابط، میزان کارایی، سلامتی و شادی ما میگذارد.
در قسمتی از کتاب سطل شما چقدر پر است؟ می خوانیم:
بعد از جنگ کره، سرگرد دکتر ویلیامای مِیِر، که بعدها روانکاو ارشد ارتش آمریکا شد، 1000 تن از اسرای جنگی آمریکایی را که در کمپی در کرهی شمالی حبس بودند مورد مطالعه قرار داد.
او منحصرا به مطالعهی یکی از شدیدترین و خشونتبارترین نمونههای تاثیرات روانی جنگ بر افراد علاقهمند شد، موردی که بدترین تاثیر را روی قربانی گذاشته بود.
سربازان آمریکایی در کمپهایی زندانی بودند که طبق استانداردهای معمول زیاد ظالمانه و غیرطبیعی به شمار نمیآمدند. اسرا غذا و آب کافی و سرپناه داشتند. آنها تحت شکنجههای جسمی مرسوم آن زمان مثل فرو کردن بامبو زیر ناخنها قرار نگرفته بودند.
در حقیقت، نسبت به بیشتر نبردهای ارتشی تاریخ، موارد بسیار کمی از آزار جسمی در کمپهای کرهی شمالی گزارش شده بود.
پس چرا این همه سرباز آمریکایی در این کمپها مردند؟ دور اردوگاه اسرا با سیم خاردار احاطه نشده بود. سرباز مسلحی هم اطراف کمپ را محاصره نکرده بود. با این حال هرگز سربازی سعی نکرد فرار کند.
این افراد اغلب با هم درگیر میشدند، گاهی هم با ماموران کرهای دوست میشدند. وقتی بازماندگان آزاد و به صلیب سرخ ژاپن فرستاده شدند، به آنها فرصتی داده شد تا به عزیزانشان تلفن کنند و خبر زنده ماندنشان را بدهند.
تعداد بسیار کمی از آنها به خود زحمت تلفن زدن را دادند. پس از بازگشت به وطن، سربازان هیچگونه ارتباطی با یکدیگر برقرار نکردند.
میتوان هر کدام از آنها را به یک زندانی تشبیه کرد که در یک سلول انفرادی خیالی بدون آهن و سیمان حبس شده است.
دکتر میر بیماری جدیدی در کمپ اسرا کشف کرد، ناامیدی شدید. آن روزها کاملا معمول بود که یک سرباز روزها در اتاقش بماند و با ناامیدی به اطراف نگاه کند و به این نتیجه برسند که تلاش برای نجات بیفایده است.
آن سرباز تنهایی در گوشهای کز میکرد و ملحفهای روی سرش میکشید و در عرض دو روز میمرد. سربازان به این نوع مردن مرض تسلیم شدن میگفتند. دکترها به این بیماری نام میراسموس را دادند، که به نقل از میر به معنی عدم استقامت و انفعال است.
اگر سربازان را کتک میزند، رویشان تف میانداختند یا به آنها سیلی میزدند، آنها عصبانی میشدند و عصبانیتشان به آنها انگیزهای برای بقا میداد.
ولی بدون انگیزه، آنها به سادگی میمردند، در حالی که هیچ توضیح پزشکیای برای مرگشان وجود نداشت.
علی رغم حداقل شکنجهی جسمی، میراسموس درصد مرگ و میر سربازان را در کمپهای کرهی شمالی به رقم باورنکردنی 38 درصد رساند، بالاترین درصد مرگ در تاریخ ارتش آمریکا.
نیمی از این سربازان فقط به خاطر تسلیم شدن مرده بودند. آنها کاملا، ذهنی و جسمی، تسلیم شده بودند. چرا همچین اتفاقی افتاد؟
به خاطر تکنیکهای سخت و بیرحمانهای که سربازان کرهی شمالی به کار میبردند. میر روش شکنجهی روانی مورد استفادهی کرهایها را قویترین صلاح جنگی توصیف میکند.
شابک:
9789644424410
Reviews
There are no reviews yet.