Description
معرفی کتاب انجیل سفید
کتاب انجیل سفید، مجموعه داستانهای منتخب توبیاس وولف، نویسندهی پیشرو سبک داستان کوتاه در آمریکا است. داستانهای این مجموعه بارها مورد تقدیر قرار گرفتهاند و جوایزی همچون جایزه اُ.هنری را از آن خود کردهاند.
انجیل سفید را اسدالله امرایی، مترجم توانمند به فارسی برگردانده و نشر ثالث آن را منتشر کرده است.
دربارهی کتاب انجیل سفید
انجیل سفید، مجموعهای از داستانها کوتاه توبیاس وولف است. این داستانها مجموعه our story begins انتخاب شدهاند و با رضایت نویسنده، در ایران منتشر شدهاند.
وولف در داستانهایش با نگاهی دقیق و تیزبین به دغدغههای انسانی میپردازد. دغدغههایی که در پیچ و خمهای روابط دنیای امروزی، گرفتار شدهاند.
داستانهایی که مانند گریزی دلپذیر هستند و از اتفاقاتی میگویند که دقیقا در یک قدمی ما، رخ میدهند و شاید ما به سادگی از کنار آنها عبور کنیم.
ماجراهایی از پیچیدگی روابط شغلی، دعوای همسایهها، خراب شدن ماشین، تقلب کردنها و …
کتاب انجیل سفید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
انجیل سفید برای دوستداران داستانهای کوتاه خارجی، کتابی لذتبخش است.
دربارهی توبیاس وولف
توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشینگتن بزرگ شد. او مدتی در پالو آلتو، کالیفرنیا در کالیفرنیا به تدریس برنامههای داستاننویسی و ادبیات پرداخت.
وولف به خاطر مجموعههای داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینیمالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست.
معروفترین اثر وولف، زندگی این پسر است که از روی خاطرات کودکی خودش نوشته شده است. این کتاب جایزه کتاب لسآنجلس تایمز را به خود اختصاص داده است.
وولف سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستانهای کوتاه، رمانها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفتهاست.
اسدالله امرایی در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۹ در شهر ری متولد شد. امرایی کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است و از سال ۱۳۶۰ با مطبوعات همکاری دارد.
او آثار بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا، مانند گابریل گارسیا مارکز، ژوزه ساراماگو، ایزابل آلنده، ارنست همینگوی و هاینریش بل را به فارسی برگردانده است.
جملاتی از کتاب انجیل سفید
در نیمه دوم پانزدهمین سال تدریس مری در براندن، رئیس دانشگاه همه دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشگاه را به جلسهای فراخواند و اعلام کرد که دانشگاه ورشکست شده و باید درش را ببندند.
رئیس هم به اندازه دانشجویان و استادان حیرت کرده بود، گزارش هیئتامنای دانشگاه همان روز صبح به دست او رسیده بود. گویی مدیر مالی دانشگاه آینده را پیشبینی کرده و همهچیز را باخته بود.
رئیس مالی دانشگاه میخواست پیش از آنکه خبر به مطبوعات درز کند، شخصاً آن را به اطلاع همه برساند، جلو همه گریه کرد، بعضی از دانشجویان و مدرسان هم گریه کردند، جز یکی دو نفر دمکلفت خودپسند که اظهار میکردند آموزشهای دانشگاه به درد نمیخورد.
مری نمیتوانست واژه حدس و گمان و قمارِ خرید سهام را هضم کند.
آخر مگر میشد روی سرمایه دانشگاه قمار کرد؟ چرا دست به این کار زده بود و چرا کسی جلو او را نگرفته بود؟ از دید مری چنین عملی به روزگاری دیگر تعلق داشت. مزرعهداری مست که بردههای خود را در قمار باخته بود.
Reviews
There are no reviews yet.