Description
خلاصه ای از کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
برادلی چاکرز، پشت میزش ، ته کلاس …، ردیف آخر …، صندلی آخر
نشست. هیچ کس در صندلی کناری، یا جلویی او ننشسته بود.
برادلی جزیره بود! اگر می شد…، می رفت و تو کمد کلاس
جا خوش می کرد! برادلی در کل فکر می کرد اگر توی کمد می نشست،
همه را خوشحال تر می کرد.
اما افسوس که صندلی اش در کمد جا نمی گرفت!
خانم ایبل گفت:بچه ها! دوست دارم همه تان با جِف فیش کین
آشنا بشوید. جف، تازه از واشنگتن ،دی.سی آمده؛از پایتخت کشورمان.
بچه هایی هستند که تنها با یک نگاه، معلوم می شود تُف انداز های
ماهری هستند! برادلی چاکرز، از همین قماش بود. قیافه ش داد می زد
که تُف اندازی اش حرف ندارد! برادلی بزرگترین و خشن ترین
شاگرد کلاس خانم ایبل بود. از سایر شاگردان کالس بزرگتر بود،
چون کلاس چهارم رفوزه شده بود. حالا کلاس پنجم بود و
احتمالا در این کالس هم در جا می زد! جف، ابتدا ناباورانه نگاهش کرد.
بعد یک دلار به او داد و تر و فرز، در رفت…
Reviews
There are no reviews yet.