Description
معرفی کتاب قتل خانم مک گینتی
کتاب قتل خانم مک گینتی نوشته ملکه جنایت، آگاتا کریستی از مجموعه کارآگاهی هرکول پوآرو است. زنی سالمند در یک روستا به قتل میرسد و همه به مستاجر او شک دارند… آیا واقعا قتل کار او است؟ این کتاب را با ترجمه جمشید اسکندانی میخوانید.
هرکول پوآرو، یکی از مشهورترین کارآگاههای تاریخ داستان است. سریال تلویزیونی ۶۰ قسمتی از شبکه انگلیسی LWT از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ از روی کتابها و شخصیت او ساخته شد که با بازی دیوید سوشی در تلویزیون به نمایش درآمد و مشهور شد. مجموعه جدید این سریال هم از سال ۲۰۰۰ ساخته شد و در سال ۲۰۱۳ با مرگ پوآرو به پایان رسید.
درباره کتاب قتل خانم مک گینتی
آگاتا کریستی در داستان مرگ خانم مک گینتی با شخصیت محبوبش، هرکول پوآرو سر میرسد تا پرده از راز این قتل بردارد. این داستان اولین بار در فوریه ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد و در ۳ مارس همان سال در انگلستان منتشر شد.
داستان با یک قتل آغاز میشود. قتل خانم مک گینتی که بانوی سالمندی است و در یک روستا زندگی میکند. همه نظرها درباره قاتل او به مستاجرش برمیگردد و همه متفق القول معتقدند که کار مستاجر او بوده است.
اما هرکول پوآرو چنین نظری ندارد. پس از به قتل رسیدن او، یکی دیگر از اهالی روستا کشته میشود. همین موضوع باعث میشود تا پروندههای قدیمی باز شوند و حالا همه به داستانهای قدیمی که با این قتلها مرتبط است فکر میکنند.
در این داستان هرکول پوآرو و آدریان الیور نقش دارند.
کتاب قتل خانم مک گینتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای جنایی لذت میبرید و دوست دارید که در کشف معما و رمز و راز جنایتها همراه باشید، همراه با هرکول پوآرو به دنیای داستان قتل خانم مک گینتی سفر کنید.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی نویسنده مشهور سبک جنایی و معماگونه و خالق شخصیتهایی مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل، در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در انگلستان متولد شد. نام کامل او آگاتا مری کلاریسا میلر است. در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد و از او یک دختر به نام رزالیند هیکز دارد. اما این ازدواج بعد از یازده سال به جدایی انجامید. او در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان ازدواج کرد و همراه او به سفرهای زیادی رفت. سفرهایی که تاثیرات بسیاری در داستانهای جذاب او داشتند.
آگاتا کریستی با نام مستعار مری وستماکوت رمانهای عاشقانه مینوشت. اما عمده شهرت او به دلیل رمانهای جنایی است که نوشته است. آگاتا کریستی پرفروشترین نویسنده در انگلستان و در کل دنیا است. مقامهای بعدی به ژول ورن و شکسپیر میرسد. آگاتا کریستی لقب ملکه جنایت را هم از آن خود کرده است.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در سن ۸۵ سالگی در انگلستان درگذشت.
بخشی از کتاب قتل خانم مک گینتی:
«واقعاً ماجرای پیچیدهای بود و بدون کمک شما، آقای پوارو موفق به کشف آن نمیشدیم. مهم اینجاست که در نهایت شک و تردیدی برای کسی باقی نماند. ماجراهای دیگر هم به همین شکل خاتمه یافت که شاید شما از آنها خبر نداشته باشید، مثل قضیه مردی که سوت میزد.
خوشبختانه به سزای جنایتش رسید. یا آن چند جوان که گوتمان پیر را با شلیک گلوله به قتل رساندند. یا آن مردی که قربانیانش را با آرسنیک میکشت، ترانتر هم که تبرئه شد و انصافاً حق هم همین بود.
یا خانم کورتلند که خیلی شانس آورد چون ثابت شد شوهرش آدم شرور و منحرفی بود و هیئت منصفه سرانجام به برائت او رأی داد. در این مورد بخصوص عدالت نقشی نداشت و فقط عواطف چند انسان او را نجات داد.
قبول کنید این کار در پارهای محاکم بسیار عادلانه خواهد بود. شرایط و وضعیت موجود در هر دادگاه جنایی به هرحال نظر هیئت منصفه و رأی نهایی را به گونهای تغییر خواهد داد که در سرنوشت متهم بسیار مؤثر خواهد بود.
بعضی اوقات فقط احساسات حکمفرماست و متهم سعی میکند احساسات هیئت منصفه را برانگیزد که البته خیلی به ندرت اتفاق میافتد. گاهی یک وکیل مدافع زبر و زرنگ و خبره اینکار را میکند و گاهی هم دادستان از مسیر اصلی ماجرا منحرف میشود.
بله… من شاهد موارد بسیاری بودهام… ولی…»
کمیسر اسپنس انگشت اشارهاش را به طرف پوارو تکان داد و گفت:
«تاکنون ندیدهام مرد بیگناهی به خاطر جرمی که مرتکب نشده به دار آویخته شود و این چیزی است که هرگز نمیخواهم اتفاق بیفتد… به هیچوجه… به خصوص در کشوری که من در آن زندگی میکنم.»
پوارو که به اسپنس خیره شده بود گفت:
«و حالا از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد میترسید… ولی چرا؟…»
کمیسر اسپنس حرف پوارو را قطع کرد و گفت: «میدانم چه میخواهید بگویید. قبل از این که بفرمایید جواب شما را خواهم داد. تحقیقات در باره قتل خانم مکگینتی به من واگذار شد و وظیفهام این بود که مدارک لازم را جمعآوری و پرونده را تنظیم کنم. قدم به قدم جلو رفتم و تحقیقاتم را در نهایت دقت و تعمق انجام دادم و مدارک لازم را نیز جمعآوری کردم؛ مدارک و قرائنی که فقط به یک جهت و به یک مرد منتهی میشد.
پرونده که تکمیل شد آن را به مقامات بالاتر دادم. مسئولیتم پایان یافت و کار از دست من خارج شد. سپس پرونده به دادستان عمومی داده شد که تصمیمات بعدی نیز در حوزه اختیارات ایشان بود. محتوای پرونده و به ویژه مدارک موجود راهی برای دادستان عمومی باقی نمیگذاشت و او مجبور شد دادگاه رسیدگی به این جنایت را هرچه زودتر تشکیل دهد و جیمز بنتلی دستگیر، محاکمه و سرانجام گناهکار تشخیص داده شد.
باز هم تکرار میکنم محتوای پرونده به گونهای بود که هیئت منصفه نمیتوانست نظر دیگری بدهد و همانطور که میدانید هیئت منصفه به هیچ چیزی جز مدارک و حقایق ذکر شده در پرونده توجهی ندارد. حالا من اگر نظر دیگری دارم مهم نیست. مهم این است که هیئت منصفه و هیئت رئیسه دادگاه و خلاصه همه و همه این رأی را قبول کردهاند و از آن خشنودند.»
«ولی شما… راضی نیستید.»
شابک:
978-6004055178
Reviews
There are no reviews yet.