Description
معرفی کتاب مردههای بیکفن و دفن، به همراه نمایشنامه خلوتگاه
کتاب مردههای بیکفن و دفن، به همراه نمایشنامه خلوتگاه را شاید بتوان ثمرهی مطالعات و نظریات ژان پل سارتر در زمینه فلسفه اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) دانست که به وضوح بر پایه این فلسفه بنا شده است. مضمون اصلی نمایشنامه نکوهش جنگ است.
نمایشنامه مردههای بی کفن و دفن (Les Morts Sans Sepultures) داستان گروهی از پارتیزانهای فرانسوی در جنگ جهانی دوم را روایت میکند که در پی یک عملیات توسط پلیس دستگیر شده و مورد شکنجه و بازجویی قرار میگیرند تا سرکرده خود را به اصطلاح «لو» بدهند، اما آنها با تحمل شکنجههای سخت، اعتراف نمیکنند، چرا که اعتقاد دارند اگر کلامی از رئیس و سرکرده خود بگویند، دچار شکستی با حقارت و خواری شدهاند.
ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) در مجموع آثار ادبی خود به دنبال تبیین فلسفه اگزیستانسیالیسم بود. این مساله به ویژه در نمایشنامههای معروفش چون «مردههای بیکفن و دفن» و «شیطان و خدا» قابل مشاهده است.
سارتر در نمایشنامه خود شخصیتها را به مثابه نمادهایی در جامعه در نظر میگیرد. برای مثال ژان نمادی است از حاکمی بیرگ و ریشه که تحت هیچ شرایطی حاضر به پایین آمدن از تخت پادشاهی خود نیست. او به منظور حفظ قدرت خویش زیردستانش را قربانی میکند.
وقتی که رفقا تک به تک به اتاق بازجویی و شکنجه احضار میشوند، ژان حاضر به دفاع از آنها و تسلیم خود نیست و برای این تسلیم نکردن دلیل قانع کنندهای ندارد.
او حتی در راه عشق لوسی، که (در ابتدا) تنها و تنها بخاطر او پا به این مبارزه گذاشته است نیز حاضر به تسلیم خود نمیشود و حتی راضی به این میشود که زن را هتک حرمت کنند و او باز هم دم نزند.
همچنین در مقابل تصمیم گروه برای کشتن فروانسوا ذرهای تقلا نمیکند و هنگامی که هانری در حال خفه کردن پسر نوجوان است تنها مینشیند و نظاره میکند و وقتی کار از کار میگذرد تازه سر به شیون و مویه برمیدارد.
لوسی نماد عشق است. عشقی که ابتدا عشق زمینی است و تنها به سبب تعلق جسمانیاش به معشوق تن به چنین شکنجهای میدهد و آنگاه که حیثیت خود را در راه این عشق فدا میکند ماهیت عشق نیز برای او تغییر مییابد و به عشقی بزرگتر، شاید به نحوی یک عشق معنوی تبدیل میشود و آن عشق وی به آرمان و عقیدهاش است.
به باور سارتر عصیان روح آزادی است. فرآیند آمادگی پارتیزانها برای رسیدن به آن مرحله نهایی که در اوج خود به کشتن فرانسوا و ثابت قدمی آنها در تصمیمشان برای سکوت میانجامد، به زیبایی در نمایشنامه به تصویر کشیده میشود.
شخصیتهای داستان نوعی دگردیسی را تجربه میکنند به نحوی که از امید به زنده ماندن و سر رسیدن ژان به عنوان عنصری نویدبخش به مرگ در راه آرمان میرسند و خیلی زود در مییابند که ژان تنها یک وسیله است (آن هم وسیلهای به دردنخور) و آنها هر یک به تنهایی میتوانند حافظ حیثیت و آرمان خویش باشند.
نمایشنامه در تقبیح ظلم ستیزی و ایستادگی برای دستیبابی به آزادی نوشته شده است و سارتر میکوشد که با بهرهگیری از مکانیزمهایی چون تقابل و تضاد به چنین امری دست یابد. در واقع ژان، به عنوان سرکرده گروه، که صدها تن جانشان را به خاطر او از دست دادهاند و پنج نفر دیگر نیز به خاطر او در انتظار مرگ به سر میبرند فردی خودخواه، ترسو و منقعت طلب معرفی میشود و تقابل او با پنج تن دیگر (که بیشتر به بازی دادن آنها شباهت دارد) به زیبایی اوضاع و شرایط را در جامعهی وقتِ فرانسه بازنمایی میکند و در این راستا حتی رئیس شکنجهگران نیز از این مسئله مینالد که روزنامهها به تحسین ژنرال میپردازند در حالی که آنها که مطیع اوامر اویند باید مردم را شکنجه دهند و دشنام و نام ننگ دستمزدشان باشد.
در بخشی از کتاب مردههای بیکفن و دفن، به همراه نمایشنامه خلوتگاه میخوانیم:
لوسى ژان!
ژان هیچى نگو. اسم مرا نیاور. بیا کنار دیوار، چون ممکن است از لاى سوراخ کلید ما را نگاه کنند. (به لوسى نگاه مىکند) تو اینجایى! تو اینجایى! فکر مىکردم که دیگر تو را هرگز نمىبینم. اینجا کى هست؟
لوسى کانوریس.
هانرى هانرى.
ژان شماها را خوب تشخیص نمىدهم. پیر و ژاک…؟
هانرى آره.
ژان این پسر بچه هم اینجاست؟ طفلک بدبخت: (با صداى کلف و تند) امیدوار بودم که شماها مرده باشید.
هانرى (باخنده) هر کارى که توانستیم کردیم.
ژان گمان نمىکنم. (به لوسى) تو چته؟
لوسى اوه! ژان، چه بد شد. پیش خودم مىگفتم: حالا او رفته گرنوبل، توى خیابانها مىگردد، کوهستانها را نگاه مىکند… و… و… ولى چه بد شد: دیگر همه چى تمام شد.
ژان زنجموره نکن. من شانس زیادى دارم که خودم را نجات بدهم.
هانرى چطور شد تو را گرفتند، مگر لو رفتى؟
ژان هنوز نه. ولى توى راه وردون گیر یکى از دژبانها افتادم. گفتم من اهل سیمیه یکى از قصبچههاى کوهپایه هستم. مرا گرفتند آوردند اینجا، تا بروند بپرسند، ببینند راست گفتهام یا نه.
شابک:
978-964-7468-80-6
Reviews
There are no reviews yet.