Description
معرفی کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند
کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند مجموعه داستانی از نویسنده و کارگردان برنده جایزه گنکور، رومن گاری است. داستانهای این کتاب هر کدام در ابتدا نگرشی بدبینانه به زندگی دارند، اما درنهایت ورق را برمیگردانند و امیدواری را ترویج میدهند.
درباره کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند
رومن کاتسف که با نام مستعار رومن گاری شناخته میشود، در مسکو زاده و در فرانسه بزرگ شد. او هم نویسنده و ادیبی توانا بود و هم در صنعت سینما به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردان فعالیت مینمود. تنوع فعالیت ادبی گاری تا بدان جا گسترش یافته بود که حتی با اسامی مستعار مختلف، آثارش را منتشر میکرد.
کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند (Les oiseaux vont mourir au Pérou) نام مجموعهای از داستانهای کوتاه این نویسنده است که در سال 1962 برای نخستین بار منتشر شد.
شخصیتهایی که در داستانهای کتاب پرندگان میروند در پرو بمیرند ساخته و پرداخته شدهاند معمولا از شرایط محیطیشان اثرپذیری بالایی دارند، اما منفعل هستند و در بیشتر مواقع تنها به خلوت خود پناه میبرند. لحن و بیان اثر هم روان و شیواست و حتی برای لمس و درک بهتر آن میتوان از ایماژهای خیالی و شاعرانه بهره برد.
اقتباس سینمایی از کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند
6 سال بعد از انتشار این مجموعه داستان کوتاه، یعنی در سال 1968 خود رومن گاری بر اساس یکی از داستانهای این کتاب فیلمی احساسی و درام به همین نام ساخت.
کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند مناسب چه کسانی است؟
اگر از طرفداران داستانهای کوتاه هستید و از خواندن آثار فرانسوی لذت میبرید، این کتاب به شما پیشنهاد میشود.
با رومن گاری بیشتر آشنا شویم:
این هنرمند فرانسوی با نام اصلی رومن کاتسف زندگی پرتلاطمی را گذراند و تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشت. او که در سال 1914 در شهر ویلنا در لیتوانی به دنیا آمد، به خاطر طلاق پدر و مادرش در سن چهارده سالگی به فرانسه مهاجرت کرد. پس از آن توانست در رشته حقوق تحصیل کند، اما با شروع جنگ جهانی، به استخدام نیروی هوایی فرانسه درآمد و به خاطر شجاعتهایش در جبهه نبرد با آلمان نازی، موفق شد که نشان لژیون دونور را از ژنرال دوگول دریافت کند.
او رمان نویس، دیپلمات، کارگردان فیلم و خلبان فرانسوی در جنگ جهانی دوم بود. رومن گاری (Romain Gary) تنها نویسندهای است که توانسته دو بار برنده جایزه گنکور شود؛ چرا که هر نویسنده تنها یک بار میتواند چنین افتخاری را کسب کند، اما چون گاری دو رمان خود یعنی «ریشههای بهشتی و زندگی در پیش رو» را با نامهای مستعار نوشت، توانست دو بار این جایزه را در کارنامه ادبی خود ثبت کند. البته تا مدتها این مسئله پنهان مانده بود، اما سرانجام او در کتاب «مرگ و چند داستان دیگر» این موضوع را فاش کرد.
گاری یکی از پرکارترین و محبوبترین نویسندگان فرانسه به شمار میرود که در طول زندگی ادبیاش در مجموع 26 رمان با نام واقعی و مستعار منتشر کرده است. او علاوه بر موفقیت در حوزه داستان نویسی، فیلمنامه فیلمهای «طولانیترین روز» و «قتل» را نوشت و سپس آنها کارگردانی کرد. همچنین در سال 1979 نیز به عنوان عضو هیئت داوران بیست و نهمین جشنواره بین المللی فیلم برلین انتخاب شد.
خداحافظ گری کوپر، لیدی ال، توفان، مردی با کبوتر، زندگی در پیش رو، شاه سلیمان، میعاد در سپیده دم، ستاره خواران، مهتاب عشق، ریشههای آسمان و… از آثار ترجمه شده به فارسی رومن گاری هستند.
در بخشی از کتاب پرندگان می روند در پرو بمیرند میخوانیم:
وقتی بالاخره تصمیم گرفتم دست از تمدن و ارزشهای قلابیاش بردارم و پناه ببرم به جزیرهای در اقیانوس آرام، روی یکی از این جزیرهنماهای مرجانی، در ساحلِ یک مردابِ آبی، در دورترین نقطهی ممکن از دنیایی پولکی که کاملاً سمتوسوی منافع مالی گرفته بود، دلایلم کسی را غافلگیر نکرد جز آنها که از تهِ دل خو گرفته بودند به این نوع زندگی.
تشنهی سادگی بودم. حس میکردم نیاز به فرار دارم از این فضای داغ و پُرحرارتِ مبارزه و جنگ برای منفعتی که نداشتنِ عذابوجدان دَرَش به صورتِ قانون درآمده و فراهم کردن اینگونه امکانات مادی که برای آرامش روح ضروری است، برای کسی مثل من با روحیهای هنری و تا حدودی حساس، روزبهروز سختتر میشود.
درست است، من به همین بیقیدی احتیاج داشتم. همهی آنهایی که مرا میشناسند، خبر دارند از ارزشی که برای این خصوصیت اخلاقی قایلم. اولین یا شاید تنها چیزی که از دوستانم انتظار دارم، همین است. اصلاً یکی از آرزوهام این بود که حس کنم دوروبَرم پُر است از آدمهای ساده و مهربان، با دلی که از بیخوبُن ناتوان باشد از راه دادنِ هر نوع چرکی حسابوکتاب، کسانی که بتوانم هر چه دلم میخواهد ازشان تقاضا کنم و در عوض رفاقتِ خودم را بریزم پاشان، بدون ترس از روزی که دلایل و انگیزههای پیشپاافتادهی مالی روابطمان را تیرهوتار کنند.
این شد که خودم را از شر یکسری کارها و تسویهحسابهای شخصی خلاص کردم و اول تابستان رسیدم تاهیتی.
پاپیته بدجور زد توی ذوقم.
شهر زیبایی است، اما تمدن همهجا مشت خودش را باز کرده، همهچیز در این شهر قیمت دارد، دستمزد دارد، کلفت و نوکر هم حقوقبگیرند و دوستِ آدم نیستند، همهشان منتظرند آخر برج شود و حقوقشان را بگذارند کف دستشان، اصطلاحِ «امرار معاش» طورِ غیرقابلِ تحملی اصرار دارد که ارزشمند است و پول، آنطور که گفتم، یکی از چیزهایی بود که تصمیم داشتم از دستش به دورترین نقطهی ممکن پناه ببرم.
برای همین تصمیم گرفتم بروم تاراتورا، یکی از جزیرههای پرتِ مارکیز، که همینطور اتفاقی روی نقشه انتخابش کردم؛ جایی که کشتی نمایندهی تجاری پِرلیه دُسِآنی سالی سهبار توی ساحلش لنگر میاندازد.
به محض اینکه پام به جزیره باز شد، حس کردم بالاخره رویاهام دارند به حقیقت میپیوندند.
شابک:
978-600-229-496-8
Reviews
There are no reviews yet.