Description
کتاب آخرین انار دنیا:
کتاب آخرین انار دنیا، به تالیف بختیار علی، شاهکار ادبیات کُرد و رمانی جهانیست. هر چه در دستتان هست را بگذارید کنار و این رمان را بخوانید. شاهکاری غیر منتظره، ظریف، معصومانه، عمیق با تخیلی شگفت انگیز و باور نکردنی.
خلاصه کتاب آخرین انار دنیا:
آخرین انار دنیا رمانی عظیم، با زیرساختهای سایکولوژیک که جابهجا بر ساحت انسان و غلتیدن آن در وادی قدرت و پایمالی عاطفه تأکید دارد. بختیار علی در این کتاب به تمام مسائل بنیادی زندگی بشر از مرگ و تنهایی و خدا و زیبایی گرفته تا خیانت و تکثیر متشابه انسانها در یکدیگر نیز پرداخته است.
توجه به تصاویر پسزمینه، تأکید بر زلالی جانهای رنجبرده از جنگ و فوکوس بر تبعات آن، همنهشتی خودآگاه و ناخودآگاه حاکمان و نگاه واپسگراشان به انسانهای پس از قیام، کمرنگ بودن هستار مرکزی انسانیت در مواجههی با قدرت، و بسیاری اِلِمانهای دیگر از مهمترین موضوعات مورد بحث در رمان آخرین انار دنیا است.
آخرین انار دنیا رمانی جهانی است چرا که تاکنون به زبانهای آلمانی، روسی، انگلیسی، عربی، یونانی، ترکی و اخیراً هم اسپانیایی برگردان شده و هنوز هم در نشریات ادبی دنیا نقدهایی میخورد و اگر از پرگوییهای گاه زائد بختیار علی و تناقضهای کوچکی که کموبیش در بعضی از شخصیتهای قصهاش مثل «اکرام کوهنشین» وجود دارد، بگذریم با رمان فوقالعاده قوی و تکنیکی روبهرو هستیم.
بختیار علی در کتاب آخرین انار دنیا، هرچند جنگ و تبعات آن را دستمایهی اصلی داستانش کرده اما به تمام مسائل بنیادی زندگی بشر از مرگ و تنهایی و خدا و زیبایی گرفته تا خیانت و تکثیر متشابه انسانها در یکدیگر نیز پرداخته و شگفتا که در انتهای داستان هم، هیچ انسانی را محکوم و مجرم یا عاری از خطا نمیداند. قالب داستان بر رئالیسم جادویی استوار است.
در کتاب آخرین انار دنیا، «مظفر صبحگاهی» راوی اصلی است که قصه را از درون کشتی راه گمکردهاش روایت میکند: لغزان و سیّال، با پاهایی که بر زمین نیست… مرد اسارتبردهای که اینک پس از بیستویک سال حبس، بعد از آزادی، با زندان بزرگتری روبهرو است؛ و «سریاسی» که از یک تَن به سه تَن تکثیر میشود: زایش رنج و دردهای بشری. «خواهران سپید» از مهمترین کاراکترهای رُماناند. دخترانی که بر پایهی پیمانی پوچ، زایش را بر خود حرام کردهاند و با بکارتی ابدی، به یکی از مهمترین انشعابات داستان چندبُعدی بختیار علی بدل میشوند.
بخشی از کتاب آخرین انار دنیا:
صبح روز اول بود که دانستم اسیرش هستم.
توی آن کاخ متروک، در عمق آن جنگل پنهان بود که گفت بیرون طاعون کشندهای شایع شده است. وقتی که دروغ میگفت تمام پرندگان پر میکشیدند. از بچگی چنین بود. هرگاه دروغ میگفت بلاهای طبیعی نازل میشد، باران میبارید یا درختان سقوط میکردند!… توی آن کاخ بزرگ و متروک اسیرش بودم. برایم کتابهای زیادی آورد و گفت: «اینها را بخوان»، گفتم: «میخواهم بروم»، گفت: «در بیرون طاعون آمده، تمام دنیا را طاعون برداشته، مظفر صبحگاهی… توی این کاخ زیبا بمان و زندگی کن. من این کاخ را برای رهایی از بیرون ساختهام.
اینجا آرام بگیر… من این کاخ را برای خودم و فرشتههایم ساختهام، خودم و شیطانهایم… بیرون طاعون سختی است همینجا بمان و از طاعونها دور باش.» آنجا از طاعون دور بودم. از بچگی چنین بود چیزهای خوبش را برای من میگذاشت و من هم چیزهای خوبم را برای او. او «یعقوب صنوبر» بود مردی که هرگاه به آسمان خیره میشد چیزی میشد. ستارهای میچکید، شبی فرامیرسید یا نوری میافسرد!… طبیعت با او سازگار نبود انگار. خیلیوقتها همسفرش بودم؛ او بر تمام جادهها چیره بود و مثل کف دست میشناختشان. من آخرین همقطار قدیمیاش بودم… از بچگی میشناختماش، آنهایی که پیشترها همراهمان میجنگیدند جوان بودند و بعدها نصفشان دشمن خونیاش شدند و نیمی دیگر نوکر دستبهسینهاش. نمیدانم داستان من و یعقوب صنوبر از کجا شروع میشود… بیستویک سال زندان و دربهدری از من چیزی نگذاشته است.
توی این بیستویک سال هم او بود که نامه میداد و توی آن نامههایش وعده میداد: «بیرون که آمدی، توی زیباترین قصر جهان زندگی خواهی کرد.» نامههایش هیچ اسمی نداشتند، گاهی فقط مینوشت: «دلتنگت هستم» و یا طرح مغموم پرندهای را میکشید. هر سال احساس میکردم که در آن دستخط چیزی روی میدهد. یک دگرگونی نرم و درونی. توی آن بیستویک سال نوشتههایش تنها راه آگاه شدنم از جهان بیرون بود.
بیستویک سال آزگار، تنها آن جملات را مینوشت. همیشه یک جمله بود، یک جملهی تکراری…
شابک:9789643808778
Reviews
There are no reviews yet.