Description
معرفی کتاب استخوانهای دوستداشتنی اثر آلیس سبالد:
آلیس سبالد در کتاب استخوانهای دوستداشتنی ، داستانى خیالپردازانه با نفوذ، جذابیت و جسارتى عظیم عرضه کرده، که او را تبدیل به یک نویسندهى استثنایى میکند. این کتاب پرفروشترین کتاب 2003 آمریکا بوده است.
استخوانهاى دوستداشتنى (The Lovely Bones) اثرى درخشان و حیرتآور است، داستانى است که از میان اندوه، قصهاى بسیار امیدوارکننده مىسازد. در دستان یک نویسندهى جدید باهوش، این داستان از بدترین چیزهایى که یک خانواده ممکن است با آن روبهرو شود، به داستانى هیجانانگیز و حتى سرگرمکننده دربارهى عشق، خاطره، لذت، بهشت و التیام راه مىگشاید.
وقتى براى اولینبار با سوزى سَمن روبهرو مىشویم، او در بهشت است. وقتى از این مکان جدید عجیب به ما نگاه مىکند، با آواى پر شور و با نشاط یک دختر چهارده ساله، داستانى به ما مىگوید که هم به یادماندنى و هم سرشار از امید است.
در طول هفتههایى که به دنبال مرگش مىآیند، سوزى زندگىاى را که بدون او جریان دارد، نظاره مىکند. دوستان هم مدرسهاش شایعاتى در مورد ناپدیدشدن او مىگویند، خانوادهاش امیدوارند که او پیدا شود و قاتلش سعى مىکند ردش را محو کند. وقتى ماهها سپرى مىشوند، سوزى مىبیند که زندگى پدر و مادرش صدمه دیده و متزلزل مىشود، خواهرش تلاش مىکند که مقاوم شود و قوىتر بماند و برادر کوچکش سعى مىکند مفهوم کلمهى «از دست رفته» را درک کند.
سوزى مکانى را که بهشت نامیده مىشود، کند و کاو مىکند. آنجا خیلى شبیه حیاط مدرسهاش است که مجموعهى خوبى از وسایل تاببازى دارد. مشاورانى هستند که به تازه واردان کمک مىکنند تا با محیط وفق یابند و با دوستان همخانه شوند. هر آنچه را که آرزویش را داشت، به محض آنکه به آن فکر مىکند، ظاهر مىشود. جز یک چیز که بیش از همه مىخواهد و آن بازگشت به نزد افرادى است که روى زمین دوستشان داشت.
سوزى با دلسوزى، حسرت و درکى فزاینده مىبیند که عزیزانش کمکم از فشار غم و غُصّه رها مىشوند و کم کم بهبود مىیابند. پدرش جست و جوى پر خطرى را براى به دامانداختن قاتل او آغاز مىکند. خواهرش شهامت قابل توجه و بزرگى به خرج مىدهد. پسرى که سوزى اهمیت زیادى براى او قایل بود، به زندگىاش ادامه مىدهد تا خود را در مرکز یک رویداد معجزهگونه بیابد…
اَلیس سبالد نویسندهى (Alice Sebold) خاطرهى خوش یمن است، که در مدیسن، ویسکانسین به دنیا آمد. به وسیلهى آواى دهکده به عنوان نویسندهاى در حال شکوفایى انتخاب شده و براى نیویورک تایمز و شیکاگوتریبیون مطلب نوشته. به اتفاق شوهرش گِلِن دیوید گلد، در کالیفرنیا زندگى مىکند.
سبالد و در حومه فیلادلفیا بزرگ شد. او در سال ۱۹۸۰ پس از آنکه از دبیرستان گریت والی در مالورن پنسیلوانیا دانشآموخته شد به دانشگاه سیراکوز رفت. سبالد مدتی در روزنامههای نیویورکتایمز و شیکاگو تریبیون، مقاله مینوشت. نخستین رمان او بهنام خوششانس است. دومین رمان او بهنام استخوانهای دوستداشتنی به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و به زبانهای گوناگون از جمله زبان فارسی ترجمه شد. که فیلمی به همین نام، در سال ۲۰۰۹ بر پایه این رمان توسط پیتر جکسون ساخته شد.
استخوانهاى دوست داشتنى، به طرز دردناکى سرگرم کننده، به طرز نشاطآورى خشن و فوقالعاده اندوهآور است. کار بزرگى در زمینهى خیالپردازى و نشانهى بارزى از قدرت شفادهندگى اندوه است.
در بهشتى که به اندازهى معما و متغیر بودن زمین، واقعى است، قرار دارد. استخوانهاى دوست داشتنى، با دلبستگى چشمانى تیزبین و ظرافت طبع، زندگى خانوادگى خیالپردازانه، پریشانى مضحک دورهى بزرگسالى و رد دردناکى را که عشق و ناکامى در جهان ما به جا مىگذارند، کندوکاو مىکند.
استخوانهاى دوستداشتنى، از آن نوع کتابهایى است که وقتى خواندىاش ممکن است به کتابفروشى بروى و در آن پرسه بزنى و شیرازهى کتاب را لمس کنى تا فقط هیجانى را که در زمان خواندن آن به تو دست داده بود، به یادآورى. عمیقاً خردمندانه است و فوقالعاده خوب نوشته شده که صفحاتى دلخراش دارد.
در بخشی از کتاب استخوانهای دوستداشتنی میخوانیم:
وقتى مردهها تصمیم مىگیرند واقعاً ترکتان کنند، متوجه ترک کردنشان نمىشوید. تصمیم ندارید آن کار را انجام بدهید. در بهترین حالت آنها را مثل یک نجوا یا موجِ یک نجوا هنگامى که موج زنان پایین مىآیند، حس مىکنید. آن را با یک زن در پشت یک سالن سخنرانى یا تأتر مقایسه مىکنم که هیچ کس متوجهاش نمىشود تا اینکه به بیرون مىلغزد. بعد آنهایى که خودشان نزدیک در هستند، مثل مادر بزرگ لین، متوجه آن مىشوند. براى بقیه مثل یک نسیم مبهم در یک اتاق بسته هستند.
Reviews
There are no reviews yet.