Description
معرفی کتاب سعادت زناشویی
کتاب سعادت زناشویی نوشته لئو تولستوی، نویسنده شهیر روسی است که با ترجمه سروش حبیبی در نشر چشمه منتشر شده است. تولستوی در این داستان از ازدواج و عشق و استحاله و فروکش کردن علاقه بعد از ازدواج صحبت میکند.
درباره کتاب سعادت زناشویی
ماریا در هفده سالگی عاشق یک مرد ۳۶ ساله میشود و ازدواج میکند. داستان از جایی شروع میشود که مرد ۳۶ ساله که از دوستان قدیم پدر ماشا است، پس از مرگ مادر ماشا و خواهرش کاتیا برای نگهداری از دختران و سرپرستی امور خانواده به خانه آنها میآید، پس از گذشت مدت کوتاهی ماشا و سرگئی میخائیلیچ عاشق هم میشوند، آنها ازدواج میکنند و زندگی خود را با شور و عشق آغاز میکنند اما پس از گذشت زمان، عشق آنها رنگ میبازد زیرا شوهر در آستانه چهل سالگی است و به مقتضای سنّش، به دنبال آرامش و گذران بیدغدغه است، اما ماشا در آستانه بیست سالگی است و پر از شور و هیجان و ولع تجربیات تازه. سرگئی، ماشا را محدود نمیکند و اجازه میدهد طبق طبیعتش رفتار کند، غافل از این که ماشا در جستجوی عشق از دست رفته خود، در یک مهمانی به مردی ایتالیایی دل میبازد..
تولستوی شاید این داستان را با الهام از زندگی زناشویی خودش نوشته است زیرا او هم با همسرش اختلاف سنی زیادی داشت و به دنبال آرامش و ساده زیستی بود.
این نویسنده مشهور و توانا داستان سعادت زناشویی را یک افشاگری شرمآور نامیده است.
بخشی از کتاب سعادت زناشویی
من نمیتوانم دختر جوانی را تحسین کنم که تنها وقتی زنده است که مردم از او تعریف کنند، اما به محض اینکه تنها میماند، فرو میپاشد و چیزی به مذاقش خوش نمیآید، کسی که هیچ از خودش ندارد و تنها برای عرضه زنده است.
چنانکه گفتی افکارش را دنبال کنان گفت: بله ما همه و خاصه شما زنها، باید کشاکش زشت و بیمعنای زندگی را باور نمیکند و نمیپذیرد. خیلی مانده بود که تو از دریای دیوانگیها و بازیهای کودکانهی زندگی که من درگیریات با آنها را تحسین میکردم بیرون آیی. این است که آسودهات گذاشتهام تا همه چیز را خود بیازمایی و بحران شور شبابت بگذارد و احساس میکردم که حق ندارم در تنگنایت بفشارم، گر چه برای من این جوانیها مدتها بود سپری شده بود.
برای صدمین بار به خود میگویم چه شد که کار به اینجا کشید. شوهرم نیز به همان صورت است که بود، فقط چین میان ابروانش عمیقتر و موهای سفید شقیقههایش بیشتر شده است و نگاهش که زمانی نافذ و پیگیر بود پشت پردهای ابهام پنهان و از من گریزان است. من هم همانم که بودم، گیرم دلم از عشق و میل به دوست داشتن خالی است. دیگر به کار کردن احساس نیاز نمیکنم و از خودم رضایتی ندارم. شور مذهبی و وجد عشق و رضایت از سرشاری زندگی در نظرم به گذشتهای بسیار دور واپس رفته است و ناممکن جلوه میکند. زندگی برای همنوع که زمانی در نظرم چنین بدیهی و درست مینمود امروز به دشواری برایم فهمیدنی است. زندگی برای همنوع، جایی که میلی به زندگی برای خودم نیز ندارم چه معنایی دارد؟
شابک:9789643625832
Reviews
There are no reviews yet.