Description
معرفی کتاب طاعون
کتب طاعون نوشته آلبر کامو( ۱۹۱۳ – ۱۹۶۰)، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایریتبار فرانسوی برنده نوبل ادبیات است. کتاب طاعون در کنار کتاب بیگانه از مشهورترین آثار این نویسنده است.
درباره کتاب طاعون
رمان طاعون، درباره هجوم بیماری هولناک طاعون به شهر ناشناختهای به نام اُران در الجزایر است که البته می تواند هرجای جهان باشد. کاملا روشن است که این بیماری نمادین است و می تواند سمبل هرگونه وحشت و هراس بشری باشد. چون این اثر در دوران هجوم فاشیسم هیتلری به کشور فرانسه نوشته شده، بدون تردید یکی از این چهرههای وحشت، فاشیسم است. کامو خود گفته است:«کوشیدهام «طاعون» دارای چند بعد باشد، با وجود این یکی از مسائل آن فاشیسم است». بنابراین طاعون میتواند دیکتاتوری و سرکوب، فاشیسم، اشغال، گرسنگی و دیگر پدیدههایی باشد که جامعه انسانی را با وحشت روبرو میکند. کامو در همان نخستین صفحههای رمان مشخصه جوامعی را که آماده پذیرش طاعون هستند، بیان میکند: « راه ساده برای آشنایی با یک شهر (جامعه) این است که انسان بداند مردم آن چگونه کار می کنند، چگونه عشق می ورزند و چگونه می میرند… مردم شهر اُران، زیاد کار میکنند، اما پیوسته برای پولدار شدن… مخصوصا به تجارت علاقمندند و به قول خودشان داد و ستد را بر همه چیز مقدم می دارند… مردان و زنان با آنچه عمل عشق خوانده می شود، همدیگر را به سرعت می بلعند یا تسلیم انس طولانی دوجانبهای می شوند… در میان این دو افراطکاری، اغلب حد واسطی وجود ندارد و این هم بیسابقه نیست. در اُران مانند جوامع دیگر، براثر فقدان دقت و تفکر، انسان ناگزیر است ندانسته دوست بدارد». در جوامع اینچنینی، طاعون همه قدرت عشق و حتی دوستی را از انسانها سلب میکند: زیرا عشق تا حدی به آینده احتیاج دارد، اما برای مردمان طاعونزده آیندهای وجود ندارد؛ آنان فقط با لحظهها زندهاند.
بخش هایی از کتاب طاعون
در اواسط این سال بود که باد در شهر طاعون زده شروع به وزیدن کرد و چندین هفته ادامه یافت. ساکنان اوران به ویژه از این باد هراس دارند، چون هیچ سد و مانعی سر راهش نیست و در کوچهها و خیابانهای شهر که روی زمین همواری ایجاد شده میپیچد و باشدت تمام در همهٔ خانهها نفوذ میکند. به علت اینکه در چند ماه اخیر یک قطره هم باران نباریده بود، نمای ساختمانها بر اثر تابش خورشید و گرما با قشر خاکستری بتونه مانندی پوشیده شده بود که باد هنگام وزیدن آنها را میکند و با خود میبرد. باد گرد و غبار و تکه کاغذهای پراکنده را هم توی پاهای رهگذران اندکی که توی کوچهها بودند میپیچاند. رهگذرها به جلو خم شده، دستمالی جلو دهان گرفته بودند و به سرعت از کوچهها میگذشتند. غروب، در محلهایی که مردم گرد هم جمع میشدند و میکوشیدند این روزهایی را که میتوانست برای هر یک از آنها آخرین روز زندگیشان باشد هر چه طولانیتر کنند، گروههای کوچکی از مردم دیده میشدند که شتابزده به طرف خانههاشان و یا کافهها میرفتند، بهطوری که چند روزی، هنگام غروب که در آن دوره خیلی سریع فرا میرسید، کوچهها خالی میشد و فقط باد بود که در پیچ و خم آنها دائماً زوزه میکشید. از دریای متلاطم و همچنان ناپیدا، رایحهٔ نمک و آلگ به مشام میرسید. این شهر خلوت، سفید از گرد و غبار و پر از رایحههای دریایی و زوزهٔ مداوم باد، همچون جزیرهای فلکزده و رها شده مینالید.
شابک:۹۷۸-۶۰۰-۸۷۵۵-۹۲-۰
Reviews
There are no reviews yet.