No products in the cart.

دانلود کتاب مردی با لباس قهوه‌ ای اثر آگاتا کریستی

5.000 تومان

کتاب مردی با لباس قهوه‌ ای یکی از اولین داستان‌های جنایی آگاتا کریستی است و اولین بار سال ۱۹۲۴ منتشرشده است. انتشار این کتاب نظرات مختلفی را در پی داشت چراکه خوانندگان کریستی منتظر حضور دیگری از پوآرو بودند و نبود پوآرو در داستان بعضی‌ها را ناامید کرده بود، هرچند عده‌ای هم معتقد بودند این یک داستان جذاب و خواندنی است و کریستی حتی بدون پوآرو هم می‌تواند یک روایت عالی خلق کند.

Category:

Description

کتاب مردی با لباس قهوه‌ ای اثر آگاتا کریستی:

کتاب «the man in the brown suit» یکی از اولین داستان‌های جنایی آگاتا کریستی است و اولین بار سال ۱۹۲۴ منتشرشده است. انتشار این کتاب نظرات مختلفی را در پی داشت چراکه خوانندگان کریستی منتظر حضور دیگری از پوآرو بودند و نبود پوآرو در داستان بعضی‌ها را ناامید کرده بود، هرچند عده‌ای هم معتقد بودند این یک داستان جذاب و خواندنی است و کریستی حتی بدون پوآرو هم می‌تواند یک روایت عالی خلق کند. این داستان اولین حضور کلنل ریس در داستان‌های کریستی است. او بعدها در داستان‌های ورق‌ها روی میز و مرگ بر روی نیل نیز حضور پیدا کرد.

داستان «مردی با لباس قهوه‌ای» به زبان‌های مختلفی برگردانده شده است و خوانندگان زیادی در سراسر دنیا دارد. سال ۱۹۸۹ از روی این داستان فیلمی تلویزیونی به همین نام ساخته شد که با اقبال خوبی از سوی بینندگان مواجه شد.

خلاصه داستان مردی با لباس قهوه‌ای اثر آگاتا کریستی:

داستان کتاب مردی با لباس قهوه‌ای از زبان آنه بدینگ فلد روایت می‌شود. او دختر پروفسور بدینگ فلد یک دیرینه شناس انگلیسی است که به‌تازگی درگذشته است. آنه دختر ماجراجویی است و قصد دارد زندگی‌اش را در سفر بگذراند و با مشکلات مالی جدی‌ای هم روبه‌رو است.

در یکی از روزهایی که آنه برای یک مصاحبه‌ی کاری بیرون می‌رود در بازگشت وارد ایستگاه متروی هاید پارک کرنر می‌شود و همانجا مردی را می‌بیند که انگار ترسیده است. مرد چند لحظه بعد حرکتی ناگهان می‌کند و چون لبه‌ی سکو ایستاده است روی ریل پرت می‌شود. مردم و مأموران ایستگاه می‌رسند و چند لحظه بعد مردی در کت‌وشلوار قهوه‌ای راهش را باز می‌کند و به‌عنوان پزشک برای معاینه جلو می‌رود. او مرگ مرد حادثه‌دیده را اعلام می‌کند و سپس به سمت خروجی ایستگاه می‌رود، آنه هم به دنبال او می‌رود که کاغذی از جیب مرد می‌افتد روی کاغذ نوشته‌شده است:‌«کیلمردن کستل». در آغاز این عبارت چیز خاصی به نظر نمی‌رسد اما این آِغاز درگیری آنه در یک ماجرای خطرناک است.

بخشی از کتاب مردی با لباس قهوه‌ ای:

– خوب. پس آن‌ها را کنار بگذار و به یکی از بنگاه‌ها، موسسه‌ها چه می‌دانم به یکی از این‌جور جاها برو و به آن‌ها بگو یک منشی خانم برایم پیدا کنند که با خودم به رودزیا ببرم، یک خانم مهربان!

-بله سِر اٌستاس، من تقاضای یک خانم تندنویس را می‌کنم.

بعدازآنکه پاگت رفت، سر استاس گفت:

-این پاگت آدم خیلی بدجنسی است. شرط می‌بندم برای اينکه مرا اذیت کند دست یک خانم زشت را می‌گیرد و اینجا پیش من می آورد. منشی جدیدم باید پاهای قشنگی داشته باشد، یادم رفت که این موضوع را به پاگت بگویم.

من دست سوزان را گرفتم و تقریباً به‌زور بیرون کشیدم و گفتم:

-باید زود یک نقشه بکشیم. پاگت قرار است اینجا بماند. خودت که شنیدی!

سوزان گفت:

-بله فکرمی کنم معنی‌اش این است که من دیگر اجازه ندارم به رودزیا بروم. این موضوع برایم خیلی ناراحت‌کننده است، چون دوست داشتم به آنجا بروم. اینجا برایم خیلی خسته‌کننده است.

گفتم:

-نه ناراحت نباش، تو می‌توانی بروی. نمی‌فهمم چرا در این آخرین دقایق بدون اینکه واقعه مشکوکی اتفاق افتاده باشد از رفتن منصرف شدی. به‌علاوه. سر اٌستاس ممکن است ناگهان پاگت را احضار کند. در آن صورت برای تو خیلی مشکلتر خواهد بود که در طول سفر خودت را به او برسانی.

سوزان گفت:

-بله در آن صورت فکر می‌کند که خیلی از او خوشم می‌آید و خواسته‌ام حتماً همراهش باشم. بهانه‌ای هم ندارم که برایش بیاورم.

گفتم:

-از طرفی، وقتی او به آنجا می‌رسد. اگر تو هم باشی، موضوع خیلی عادی‌تر و طبیعی به نظر می رسد. در ضمن، فکر نمی‌کنم آن دو نفر دیگر را باید به‌کلی کنار بگذاریم.

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “دانلود کتاب مردی با لباس قهوه‌ ای اثر آگاتا کریستی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

You may also like…