توضیحات
معرفی کتاب حمام روح
کتاب حمام روح مجموعهای است از داستانها، سرودهها، حکایات، کلمات کوتاه و قطعات ادبی گوناگون از جبران خلیل جبران که از نسخههای عربی به فارسی ترجمه شده است.
در بررسی آثار جبران خلیل جبران (Kahlil Gibran) به عنوان نویسنده و شاعری ژرفنگر گاه به آراء و عقاید مختلف و متناقض برخورد خواهید کرد.
ولی حقیقت این است که روح آثار جبران با وجود خصوصیتهای رمانتیک روزگارش روحی عارفانه و خداجوست و او در پرتو تشعشع این روح در جستوجوی حقیقت هستی قدم میزند.
جبران خلیل جبران اساسا کوتاهنویس و نکتهپرداز است. در آثار جبران زیر هجوم معانی و مفهومها، دست و پای قالبها شکسته و مرز بین شعر و داستان و مقاله در هم میریزد.
او در قالب داستان شعر میگوید و با زبان شعر قصه مینویسد. جبران نویسندهی مفاهیم است. از این رو آثارش در عبور از صافی سختگیر ترجمه، نسبت به آثار دیگران لطمۀ کمتری میخورد.
بر خلاف تنوع غالب در کار خلیل جبران، همواره پیام و محتواست که از لابهلای سطور پیداست و عناصر دیگر را تحتالشعاع خویش قرار میدهد و این وابستگی دائم به «مغز» و «محتوی» گاه باعث نزدیکی سخن او به لحن صراحت غیر هنری میشود.
با وجود این تعهد هموارۀ جبران به «عقیده» از ویژگیهای ستودنی آثار اوست و به جرئت میتوان گفت که او حتی یک سطر هم به انگیزۀ هوی و هوس و بر سبیل تفنن بر کاغذ تحمیل نکرده است.
او خود را موظف میداند که عقیدۀ خویش را با تمام زیر و بمی که دارد همواره تبلیغ و ترویج کند و برای این کار هیچ فرصتی را از دست نمیدهد
و همین التزام، سبک او را مشخص و متمایز کرده است به گونهای که در این زمینه میتوان او را نویسنده و شاعری ملتزم، متعهد و صاحبسبک به مفهوم عام این سه کلمه دانست.
خلیل جبران در زمینه شعر، داستان و مقالههای فلسفی عرفانی آثار مختلفی به دو زبان عربی و انگلیسی به رشته تحریر در آورده که تمامی این آثار به این دو زبان و بعضی زبانهای دیگر ترجمه و منتشر شده است.
از آثار مختلف او در زمینه ادبیات و فلسفه میتوان پیامبر، باغ پیامبر، طوفانها، پیشتاز، سرگردان، ارواح شورشی، اشکی و لبخندی، بالهای شکسته، خدایان زمین، مجنون، عیسی پسر انسان، ماسه و کف، عروسان مرغزار و… را نام برد.
کتاب حمام روح گلچین متنوعی از این کتابهاست.
در بخشی از کتاب حمام روح میخوانیم:
در شبی از شبهای بارانی بیروت، سلیم افندی پشت میز تحریر در مقابل قفسههای پر از کتاب نشسته بود. گوشه و کنار اتاق پر بود از کتب قدیمی و اوراق درهم ریخته و پراکنده. گهگاه سری میجنباند و ابر متراکمی از دود از دهان بیرون میداد. در آن حال سلیم افندی مشغول مطالعۀ رسالهای فلسفی بود. رسالهای در باب خودشناسی از تعلیمات سقراط حکیم به شاگردش افلاطون.
سلیم افندی همان طور که در رساله دقیق شده بود و گاه صفحهای را پس و پیش میکرد، در حافظه، گفتههای بزرگان علم فلسفه را در این باب مرور میکرد.
خوب که در موضوع غرق شد، ناگهان از جا برخاست. دستهایش را باز کرد و گفت: «آری، آری! خودشناسی، مادر همۀ شناختهاست. اما من، من باید خودم را بشناسم. دقیق و عمیق. من باید نقاب از اسرار روحم بردارم و پرده را از روی نهفتههای قلبم به کنار بزنم. بلکه بر من است تا وجود معنوی و مادی خویش را به خودم بشناسانم و اسرار و خفایای این دو را بر یکدیگر آشکار کنم…». این کلمات را با لحنی حماسی از دهان بیرون داد و آتش «عشق به شناخت» در چشمهایش زبانهای روشن کشید.
از کتابخانه بیرون رفت و وارد اتاق مجاور شد. اتاقی که آیینهای بزرگ کف آن را به سقف متصل میکرد. مثل مجسمه روبهروی آیینه ایستاد و به سرتاپای تصویر خود در آیینه چشم دوخت. در شکل کله، خطوط گونه، انحنای قامت و کلاً قد و قوارهای که در آیینه میدید دقیق شد و به فکر فرو رفت.
شابک:
978-964-506-212-3
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.