توضیحات
دانلود کتاب ذوب شده
در کتاب ذوب شده جامعه ای گزارش می شود که می تواند در هر جامعه ای با حکومت دیکتاتوری و نظام ها سلطه جو حاصل شود. بر خورد های حکومتی با هنرمندان و منتقدان اجتماعی و شکنجه و حبس های طولانی مدت در بی اطلاعی مطلق از خانواده و آشنایان؛ جامعه ای را می سازد از انسان هایی که در توهمات خود غرق هستند و آزادی را رویا پردازی های کودکانه و بلند پروازی های خیال گونه می دانند که همراه بودن با مد های مختلف همچون پوشش، کتاب، راه رفتن و حتی تقلید صدا و سیاست را ارزش مند می داند.
” آزاد” فردی که بازجو و مامور ویژه به دنبال او، شخصیت اصلی داستان ذوب شده را مورد بازجویی و شکنجه قرار می دادند نماد بسیار روشنی از تعریف آزادی در جامعه ای بود که هیچ گونه ارزش اجتماعی را آموزش نداده است و افراد جامعه اش صرفا برای مواجه با حکومت روبه رو دست به مد گرایی هایی می زنند که صرفا خود را آزاد احساس کنند.
چکیده کتاب ذوب شده
کتاب ذوب شده داستان نویسنده و معلمی است که بی خبر از همه جا پایش به زندان سیاسی و شکنجه های آن باز می شود.شخصیت اصلی داستان به نام ناصر اسفاری، جهت جلب رضایت ماموران ساواک مجبور به قصه پردازی می شود به گونه ای که در قصه های خودش غرق می شود. از نقات قوت رمان فضا سازی وبیان حالات اسفاری و به خصوص حرکات روانشناسانه فوق العاده تحریک آمیز ماموران است که حس همزاد پنداری را به خوبی در خواننده بر می انگیزد.
این کتاب اولین رمانی بود که عباس معروفی نوشت که البته سال ۸۸ انتشار پیدا کرد. داستان ناصر اسفاری معلم و نویسنده ای که سه سال تحت بازجویی قرار داشت. با خوندن کتاب و قیاس با سایر آثار معروفی از جمله تماما مخصوص و علیالخصوص سمفونی مردگان می توان به خوبی پیشرفت شدیدا محسوس عباس معروفی را فهمید.کتاب ذوب شده فضای تنگ و تاریک و دردناکی داشت. فضایی تنگ و خسته کننده!
بخشی از کتاب ذوب شده:
اتاق بوی آب گندیدهی شکم غریق باد کرده میداد و اسفاری مثل جنازهی مومیایی شدهای که از کف دریا بیرونش آورده باشند، گوشه اتاق مچاله شده بود و گریه میکرد. نمیدانست از تهی شدگی گریه میکند یا از درد. یکباره ته دلش خالی میشد و گریه میآمد، میآمد، میآمد، بدنش را کرخ میکرد، یخ میکرد، و مزه تلخ و مهٌوع دهنش، آزارش میداد. انگار در ساحل دریایی کف کرده ایستاده که همهی ماهیهاش مرده و گندیداند، و باد بوی نعش را شلاقکش میآورد توی بینی اسفاری و او چارهای ندارد جز نفس کشیدن…
گفتم : آقای آزاد من قبلاً شما را جایی ندیده ام ؟ خندید و آمرانه با لحنی که سعی می کرد شبیه ِ صدای ِ هنر پیشه ها باشد گفت : اتفاقاً همین امروز توی خیابان تخت ِ جمشید به یک دختر قشنگ برخوردم گفتم : خانم زیبا ، ببخشید من شما را قبلاً جایی ندیده ام ؟ گفت : این روزها همه این حرف را به آدم می زنند. گفتم : آره دیگه ، مد شده . اما من شوخی نمی کنم. گفت : ولی من شوخی می کنم…
شابک:
1461055822
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.