توضیحات
معرفی کتاب صحبت شیطان
آلفرد هیچکاک که یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ محسوب میشود، همواره در فیلمهای خود نشان داده تا چه حد برای ادبیات و داستان اهمیت قائل است و در کتاب صحبت شیطان نیز چهارده داستان را بر اساس سلیقهی خود گردآوری کرده و
در اختیارتان قرار میدهد. بیشتر قصههایی که در این مجموعه میشنوید ترسناک، جنایی و علمی – تخیلی هستند؛ همانند فیلمهای هیچکاک!
دربارهی کتاب صحبت شیطان:
چهارده داستان جذابی که در این کتاب با آنها آشنا میشوید شما را میترسانند، به فکر فرو میبرند و گاه به هیجان میآورند. فراموش نکنید که این آثار را آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock) انتخاب کرده و او کسی است که در سینما
به عنوان یکی از بزرگترین داستانگویان ژانر معمایی و ترسناک شناخته میشود. به همین روی کتاب صحبت شیطان (Speak Of The Devil) از اهمیت بسیاری برخوردار است؛
چرا که شما را وارد دنیای شخصی این هنرمند بزرگ میکند، با سلیقهی ادبی او بیشتر آشنا میشوید و هیچکاکیترین داستانهای دنیای ادبیات را میشنوید.
کتاب صحبت شیطان مناسب چه کسانی است؟
اگر طرفدار آلفرد هیچکاک هستید و از ژانر معمایی و ترسناک لذت میبرید، این مجموعه داستان بهترین گزینه برایتان محسوب میشود.
با آلفرد هیچکاک بیشتر آشنا شویم:
او در سال 1899 در لندن متولد شد و همچنان به عنوان بهترین کارگردان سینمای انگلستان و جهان شناخته میشود و بسیاری از فیلمهای او در تمامی فهرستهای معتبر فیلمهای برتر قرار دارند.
این کارگردان انگلیسی بیشتر فعالیتهای هنری خود را در آمریکا انجام داد و حتی در سال 1956 شهروند این کشور شد. از آثار سینمایی مشهور آلفرد هیچکاک میتوان به مواردی مانند
بندنام، سرگیجه، ربهکا، پنجره پشتی، روانی، شمال از شمال غربی، بدنام، پرندگان، طناب و… اشاره کرد. این کارگردان بزرگ در سال 1980 زمانی 80 سال داشت در لس آنجلس از دنیا رفت.
در بخشی از کتاب صحبت شیطان می خوانیم:
براندر مردی بلندقد و لاغراندام بود که شیوهی راه رفتن و ایستادنش همچون یک تنیس باز زیبا مینمود. هنگامی که به مقصد خانهی سینگرها حرکت کرد، ساعت تازه از سه گذشته بود و امید داشت آنقدر زود نرفته باشد که به خاطر صرف یک کوکتل منتظر بمانند.
وی از میان باغ قدیمی گیلاس و سیب که هنوز در بهار شکوفه و در پاییز میوه میدادند گذشت و به خانه نزدیک شد.
زیر یکی از درختان سیب چند قدم آنطرفتر از نردهای که تازه از رویش پریده بود، نتی را دید. او در حالی که به تنهی درخت تکیه داده و روی زمین نشسته بود، سیب نارسی را میخورد.
قبل از هر گاز از نمکدانی که در دست راست داشت، رویش نمک میپاشید. موهای قهوهای رنگش آنقدر زیاد بود که برای سر کوچک و گردن ظریفی که آن را تحمل میکرد بسیار سنگین مینمود.
شابک:
9789640008539
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.