توضیحات
معرفی کتاب طاعون ارغوانی
«دشمن همه دنیا»، «هجوم بی مانند»، «جالوت»، «حکایت عبرت آور» و «طاعون ارغوانی» می باشند.
شباهت داستانهای این مجموعه در این است که لندن در تمام این داستانها تلاش کرده تا ظاهر زیبای علم و صنعت را کنار بزند و چهره ی دیگر آن را به نمایش بگذارد و برای این کار در این داستانها از سال 1987 در داستان «هجوم بی مانند» تا سال 2734 در «یک قصه ی عبرت آموز» پیش می رود. در داستان طاعون ارغوانی که بلندترین داستان این مجموعه است بیماری عجیبی کل دنیا را فرا می گیرد و همه ی مردم دنیا به جز چند نفر می میرند و آن چند نفر به شکل انسانهای اولیه به زندگی خود ادامه می دهند.
مروری بر کتاب طاعون ارغوانی
فصل مشترک این پنج داستان آن است که در آنها لندن فردا را تیره و تار روایت میکند.
فردایی غمانگیز که در آن نابرابریهای اجتماعی افزایش مییابد، طبقهی مسلط بیشتر نیرو میگیرد و محرومان به دوران محنتبار بردگی باز میگردند. به نظر او عجایب و معجزات علم و صنعت تنها در روساخت جامعه اثر میگذارد، حال آن که اصل و زیربنا در چگونگی مناسبات اجتماعی است. شاید این کتاب یکی از بد بینانه ترین کتابهای علمیتخیلی از نظر نگاه به آینده باشد.
در همهی داستانها فضای تیره و ماتمزدهی خاصی وجود دارد.
دانشمندان دیوانه با اختراعات مخرب در پی نابودی جهان هستند.
رفتار نامناسب اطرافیان و فشار افکار عمومی و رسانهها، تصرف غیرقابل کنترل دنیا توسط کشورهای شرقی و جنایات دانشمندان آمریکایی با استفاده از سلاحهای مخرب بیولوژیکی، اختلاف شدید بین ارباب و رعیت، همه و همه در داستانهای این کتاب نمایان است.
البته به نظر میرسد لندن، خوشبینانه زمانی بسیار دور را برای وقوع وضعیت فاجعه باری که در داستانهایش حاکم است، پیشبینی کرده است؛ چرا که این داستان خیالی در زمان حاضر رنگ واقعیت به خود گرفته است.
«طاعون ارغوانی» طولانیترین داستان این مجموعه است که نویسنده بیشترین تمرکز خود را معطوف آن کرده است. این داستان در اصل مستقلاً در سال 1912 جداگانه در مجلهی لندن به چاپ رسید؛ در حالی که سایر داستانهای این مجموعه واقعاً کوتاه هستند.
چکیده کتاب طاعون ارغوانی
داستان کتاب طاعون ارغوانی ما را به سال 2073 میلادی می برد. انتظار داریم دنیایی پیشرفته و متمدن پیش روی ما باشد. ولی انسان هایی را می بینیم که با امکاناتی کم و همچون انسان های اولیه زندگی می کنند. دلیل این ماجرا چیست؟ پیشرفت هایی که مردم گذشته به دست آورده اند کجا رفته است؟
این موضوع را فقط پیرمردی به نام جیمز اسمیت می تواند توضیح دهد. زمانی که نوه هایش از او این سوال را می پرسند، داستانی از 60 سال پیش روایت میکند. زمانی که جهان پیشرفت بسیاری کرده است و اسمیت استاد یکی از مشهورترین دانشگاه های انگلستان است. همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه جهان توسط خطری مرگبار تهدید میشود؛ طاعون سرخ …
سخنانی از جک لندن
جک لندن در آخرین روزهای زندگی خود به یک روزنامه نگار گفت: «از من میپرسید که چرا بدبین هستم؟ دیگران هم بارها این را پرسیدهاند. من آدم ثروتمندی هستم. به زنم علاقمندم. بچههای خوبی دارم. نویسندهای مشهور و جهانیام.
امکانات بسیار و مزرعهی آباد و باصفایی دارم. با این وصف بدبینم. چون دنیا را از دریچه ی احساسات نگاه نمیکنم و همه چیز را به دید علمی مینگرم.
در روزگار ما، با این که علوم و فنون پیشرفتهای حیرتانگیزی کردهاند، وضع مردم از همیشه بدتر شده است. طبقهی ممتاز روز به روز بیشتر بر اوضاع مسلط میشود. و اگر چنین پیش برود، قید بندگی محرومان در آینده محکمتر از امروز خواهد شد. منطق تاریخ و قانون طبیعت حس بدبینی مرا تأیید میکنند.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.