توضیحات
معرفی کتاب فونتامارا
اینیاتسیو سیلونه، نویسنده برجسته ایتالیایی، در کتاب فونتامارا، داستان زندگی مردم یک روستای خیالی را روایت میکند. این رمان با وجود تلخی و توصیف وضعیت نظام دیکتاتوری فاسد و بیرحم، بسیار تأثیرگذار و مهم است. کتاب فونتامارا که اولین و مشهورترین رمان سیلونه به شمار میآید، به بیست و هفت زبان ترجمه شده و بیش از یک و نیم میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
درباره کتاب فونتامارا:
اگر کتاب «خوشههای خشم» جان اشتاینبک را خوانده باشید، حتماً با موضوع انتقاد به سرمایهداری در داستانها آشنا هستید. دوران رکود بزرگ اقتصادی در آمریکا باعث شد تا بسیاری از روستاییان در فقر شدید زندگی کنند و بهخاطر صنعتی و ماشینی شدن ابزارآلات کشاورزی و خشکسالی فراوان نتوانند حتی نیازهای روزمره خود را برآورده کنند.
کتاب فونتامارا (Fontamara) نیز درباره همین موضوع است. اینیاتسیو سیلونه بهخوبی توانسته زندگی سادهٔ کشاورزان را در روستایی که نام کتاب از آن گرفته شده، توصیف کند. این روستا در جنوب ایتالیا واقع شده و ساکنین آن در زیر سلطهٔ فاشیسم زندگی سختی را میگذرانند. اما پس از مدتی دیگر نمیتوانند این سلطه را تحمل کنند و طی یک مبارزه جمعی علیه این ظلم طغیان میکنند.
به بیان دیگر مدتی بود که این مردم از فئودالیسم رها شده بودند، اما هنوز با نظام سرمایهداری درگیری داشتند و حتی ممکن بود مشکلات اقتصادی فراوان آنها را به سمت فاشیسم نیز بکشاند. سرانجام فشار بیش از حدی که زندگی روزبهروز به آنها وارد کرد، موجب این حرکت مبارزهطلبانه مردم روستا شد که این اتفاق نقطهٔ اوج این داستان را شکل میدهد.
داستان فونتامارا از زاویه دید اعضای یکی از خانوادههای این روستا روایت میشود. او از همه رنجهایی که در این دوران کشیدهاند میگوید. با شنیدن این داستان بهسادگی بیش از انافراد این روستا نیز پی میبرید؛ شکاف طبقاتی حاکم بر روستا و بیاطلاعی آنها از اتفاقات جهان بیرون مثل ظهور فاشیسم و مدرنیته بهخوبی این موضوع را نشان میدهد.
فقر شدید، کمدانشی عمیق و نظام دیکتاتوری فاسد و بیرحم، دشمنان اصلی این روستاییان به شمار میآیند که عمق شوربختی آنها را نیز به تصویر میکشد. آنها به طرزی معصومانه برای تغییر سرنوشت خود تلاش میکنند و این موضوع با شیوه روایت تیزبینانه سیلونه و قلم قوی او بهخوبی توصیف شده است. این رمان درواقع بهعنوان یک افشاگر واقعی درمورد سرکوبهای رژیم فاشیستی و مقاومت روستاییان شناخته میشود.
هدف اصلی نویسنده از نگارش این کتاب بیاعتبار کردن رژیم فاشیستی موسلینی است. همچنین در سال 1980 «کارلو لیتزانی»، کارگردان ایتالیایی، فیلمی درام براساس این رمان به همین نام ساخت.
کتاب فونتامارا مناسب چه کسانی است؟
اگر به آثار اینیاتسیو سیلونه و ادبیات داستانی ایتالیا علاقه دارید، خواندن این کتاب به شما توصیه میشود.
با اینیاتسیو سیلونه بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده برجسته و فعال سیاسی چپگرای ایتالیایی در سال 1900، در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پانزده سال بیشتر نداشت که در زمینلرزهای بزرگ، والدین و پنج برادر خود را از دست داد. احتمالاً تجارب سخت کودکی، در گرایش او به ایدئولوژیهای آرمانگرایانه بیتأثیر نبوده است.
بههرحال، او در سال 1921 به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و به مبارزه با فاشیسم (که آن روزها در حال اوجگیری بود) پرداخت اما سرانجام پس از چندین سال و با سفر به شوروی، از این حزب خارج شد.
اینیاتسیو سیلونه (Ignazio Silone) در سال 1930، به دلیل اقدامات سیاسیاش به کشور سوئیس تبعید شد. در آن جا بود که بسیاری از شاهکارهای ادبی وی خلق شدند. پس از آغاز جنگ، این نویسندهٔ تبعیدی توانست به وطن بازگردد، و در این ایام نیز به مبارزه علیه قدرت فاسد و جنایتکار حاکم ادامه دهد.
سبک نوشتار وی از لحاظ پختگی زبان و والایی اندیشه، نزدیک به کلاسیکهاست. علاوه بر اینها، سیلونه طنزی درخشان نیز دارد که نظیرش را نزد کمتر نویسندهای میتوان یافت.
او همچنین، تبحری خاص در دیالوگنویسی داشت؛ امری که طبعاً در باورپذیری فوقالعادهٔ داستانهایش نقشی به سزا دارد. ازجمله آثار مهم سیلونه میتوان به «نان و شراب»، «خروج اضطراری»، «یکمشت تمشک» و «مکتب دیکتاتورها» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب فونتامارا میخوانیم:
شهرداری حصار چوبی ساخته بود دور زمین مراتعی که ترادر بدون پرداخت بهایی ضبط کرده بود. حصار بهمنظور پایاندادن به تمام چرندیات دهقانان بود. درمورد این حقیقت که هزاران سال آن زمینها در تملک عموم بوده است. اما بگومگوها ادامه داشت. یک شب حصار دچار حریق شد. برادور توضیح داد: «چوبا خیلی خشک بود و آفتاب اونارو سوزوند.»
من حرف او را اینطور تصحیح کردم: «بیشتر ممکنه نور مهتاب اینکارو کرده باشه. چون در شب سوخته.»
ترادر حصاری دیگر درست کرده بود با هزینهی شهرداری و یک سپور مسلح به نگهبانی آن گماشته بود. آیا یک سپور میتوانست در این مرغزار که از آغاز خلقت همه نوع گرگ، نزاع چوپانان، راهزنی، جنگ، غارت که به خود دیده بود ترسی ایجاد کند؟
حصار درست زیر دماغ سپور دچار حریق شد. او آشکارا زبانه کشیدن شعلهها را دید که از زمین برخاستند و سراسر حصار در عرض چند دقیقه سوخت. همچنان که اجبارا درمورد هر معجزهای صادق است، سپور در آن مورد همه چیز را به «دون آباکیو» گفت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.