هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

دانلود کتاب هویت اثر میلان کوندرا

13.000 تومان

کتاب هویت (Identity) وضعیت انسان معاصر را مورد بررسی قرار می‌دهد و آشفتگی‌‌هایی که بر روح و جان انسان سایه انداخته است را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌های اصلی…

دسته:

توضیحات

معرفی کتاب هویت

کتاب هویت (Identity) وضعیت انسان معاصر را مورد بررسی قرار می‌دهد و آشفتگی‌‌هایی که بر روح و جان انسان سایه انداخته است را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌های اصلی این کتاب از روند تغییرات جهان راضی نیستند، دائما از این تغییرات فرار می‌کنند، حسرت سنت‌های گذشته‌ و ازدست‌رفته را می‌خورند و از این سرخوردگی‌ها به عشق پناه می‌آورند؛ عشقی که مایه‌ی افتخار آن‌هاست و هویت‌شان را بازتعریف می‌کند. درون‌مایه‌ی این کتاب داستانی که لایه‌های روان‌شناختی را بررسی می‌کند، سرگشتگی‌ انسان‌هاست. میلان کوندرا در رمان هویت سعی کرده است قدرت تفکر را در ما بیدار کند؛ پس بهتر است با تامل بیشتری آن‌ را بخوانیم. او با صراحت هرچه تمام به سراغ روح انسان می‌رود و تمام پیچ و خم‌های آن‌را به خواننده نشان می‌دهد.

داستان کتاب هویت چیست؟

راوی کتاب هویت دانای کل است و داستان آن درباره‌ی دو شخصیت با نام‌های شانتال و ژان‌مارک است که عاشق و شیفته‌ی یکدیگر هستند. شانتال زن زیبایی است و ژان مارک زیبایی او را می‌ستاید؛ به اندازه‌ای که امید زندگی و دلیل نفس کشیدنش را مدیون حضور شانتال می‌داند و شانتال معتقد است با همان نگاه اول شیفته‌ی ژاک مارک شده است. آن‌ها برای فرار از شرایطی که دارند، به هم پناه می‌آورند. تا این‌که سوء‌تفاهمی بزرگ بر زندگی آرام‌شان سایه می‌اندازد. این سوء‌تفاهم با یک جمله‌ی نا‌دانسته از زبان شانتال شروع می‌شود: «مرد‌ها دیگر برای دیدن من سر برنمی‌گردانند». ژان‌مارک با شنیدن این جمله ناراحت می‌شود و یادش می‌آید که شانتال چهار ‌سال از او بزرگ‌تر است. جمله‌ی شانتال حسادتش را بر‌می‌انگیزد و احساس می‌کند شانتال نگران دوران پیری است. ژان‌مارک آن‌قدر تحت تاثیر این حرف و تلقین‌های ذهنی‌اش قرار می‌گیرد که تلاش می‌کند جلوی افسردگی شانتال را بگیرد. او شروع می‌کند از زبان یک غریبه برای شانتال نامه نوشتن و خیال می‌کند با این کار می‌تواند شانتال را تحت تاثیر قرار دهد. اما هویت اصلی او از نگاه ژان مارک زیر سوال می‌رود تا حدی که با خود فکر می‌کند هرگز شانتال را خوب نشناخته است. بعد از این اتفاق ژانر رمان بر محور وحشت یا شبه وحشت می‌گذرد. چرخشی در داستان شکل می‌گیرد که در آن تنها چیزی که ثابت می‌ماند عشق است و بقیه‌ی مسائل را ناپایدار می‌کند و به چالش می‌کشد.

میلان کوندرا؛ مؤلف معروف‌ترین رمان‌های روان‌شناختی

میلان کوندرا (Milan Kundera) یکی از نویسندگان مهم دنیا به حساب می‌آید. او در خانواده‌ای فرهنگی به‌دنیا آمد که پدرش نوازنده‌ی پیانو و رئیس آکادمی «موسیقی برنو» بوده است. میلان کوندرا فعالیت خود را با سرودن شعر در سن چهارده سالگی آغاز کرد و بعد از شکست آلمان، زمانی‌که هفده سالش بود به «کمونیست» پیوست اما دو سال بعد از حزب اخراج شد و تا 1956 اجازه‌ی ورود به سازمان را نداشت. او ابتدا در دانشگاه رشته‌ی ادبیات و زیبایی‌شناسی می‌خواند ولی مسیرش را به دانشکده‌ی فیلم تغییر داد و در سال 1968 عضو حمایت کنندگان «جنبش اصلاح‌طلبانه‌ی حزب کمونیست چکسلواکی» شد که به «بهار پراگ» معروف است. بعد‌ها به‌خاطر فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه‌اش در لیست سیاه قرار گرفت و محدودیت زیادی برایش ایجاد شد تا جایی که انتشار آثارش ممنوع و از دانشگاه اخراج شد. در سال 1975 به فرانسه تبعید شد و بعد از شش سال به تابعیت فرانسه درآمد. در تمامی آثار میلان کوندرا اندیشه‌های فلسفی، سیاسی، روان‌شناختی و تاریخی به چشم می‌خورد. میلان کوندرا با مطبوعات مصاحبه نمی‌کند و معتقد است باید درباره‌ی آثارش نظر داده شود نه خودش.

میلان کوندرا مجموعه داستان‌های «عشق‌های خنده‌دار» و رمان «شوخی» را به زبان مادری به نگارش درآورد و بعد از آن نمایشنامه‌ی «ژاک و اربابش» را با اقتباس از رمان «ژاک قضا و قدری» اثر «دیدرو» را در سه پرده نوشت؛ نمایش‌نامه‌ای که نام نویسنده‌‌اش به دلایل سیاسی و اجتماعی تا پانزده سال مشخص نبود. یکی از مهم‌ترین آثار میلان کوندرا، «بار هستی» است که در سال 1982 منتشر شد. این کتاب در بستر داستانی عاشقانه، مسائلی مانند فلسفه، هنر و تاریخ را مطرح می‌کند و معنا و بار زندگی را به مفهومی چالش بر‌انگیز تبدیل می‌کند. از دیگر آثار مهم او می‌توان به کتاب‌های «والس خداحافظی»، «کتاب خنده و فراموشی» و «آهستگی» اشاره کرد.

آخرین کتاب میلان کوندرا به نام «جشن بی‌معنایی» چهارده سال بعد از چاپ آخرین کتابش، در سال 2014 منتشر شد. او در بخشی از این کتاب نوشته است: «ما از مدت‌ها پیش فهمیده‌ایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد، نه حتی شکل آن را تغییر داد یا بدبختی پیشرونده‌ی آن را متوقف ساخت. یک راه مقاومت بیشتر نمانده است؛ جدی نگرفتن جهان.»

میلان کوندرا در ادبیات اروپا، جایزه‌ی ایالت اتریش را در سال 1987 کسب کرد و جایزه‌ی بین‌المللی هردر را در سال 2000 دریافت کرد. همچنین در سال 2011 موفق به کسب جایزه‌ی جشنواره‌ی اوید شد. او چندین بار نامزد دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات شد اما تا امروز موفق به دریافت این جایزه نشده است. البته نویسندگان زیادی هستند که لایق دریافت این جایزه بوده‌اند ولی از آن محروم ماندند، نویسندگانی چون: «تلستوی»، «ناباکوف»، «پروست»، «چخوف»، «آتوود» و بسیاری دیگر.

در بخشی از کتاب هویت می‌خوانیم:

زمانی‌که ژان مارک در آستانه‌ی اتاق ظاهر شد، شانتال واقعا می‌خواست شاد باشد؛ می‌خواست او را ببوسد، اما نمی‌توانست؛ از هنگام گذارش به قهوه‌خانه، عصبی و بی‌حوصله شده و چنان در کج خلقی فرو‌رفته بود که می‌ترسید تلاشش برای نشان دادن رفتار عاشقانه‌ اجباری و تصنعی به نظر آید.

سپس ژان مارک از او پرسید: «چه اتفاقی افتاده است؟»

شانتال به او گفت که بد خوابیده و خسته است، اما موفق نشد متقاعدش کند و ژان مارک به پرس و جو ادامه داد. شانتال که نمی‌دانست چگونه از این تفتیش عشق بگریزد، می‌خواست چیزی خنده‌دار به او بگوید؛ آن‌وقت بود که گردش بامدادی‌اش و مردانی که مبدل به درخت کودکان شده بودند دوباره به ذهنش آمد و در مغز خود جمله‌ای یافت که، همچون موضوع کوچک فراموش شده‌ای در آن‌جا باقی مانده بود: «مرد‌ها دیگر برای دیدن من سر بر نمی‌گردانند.» شانتال، برای رهایی از هر نوع گفت و گوی جدی، به این جمله متوصل شد و کوشید تا آن‌را با لحنی که حاکی از حداکثر بی‌اعتنایی باشد بگوید. اما، بر خلاف انتظارش، صدایش تلخ و اندوه‌ناک بود. احساس می‌کرد که این اندوه بر چهره‌اش چسبانده شده است، فورا، دانست که منظورش بد فهمیده خواهد شد.

شانتال دید که ژان‌مارک مدتی طولانی و به‌طور جدی به او می‌نگرد، و احساس کرد که این نگاه در اعماق بدنش آتشی می‌افزود. این آتش به سرعت در درونش گسترش یافت، در سینه‌اش بالا رفت، گونه‌هایش را سوزاند و صدای ژان مارک را شنید که، به تبعیت از حرف او، تکرار می‌کرد: «مرد‌ها دیگر برای دیدن تو سر بر نمی‌گردانند. .اقعا برای این است که غمگینی؟» شانتال احساس می‌کرد که همچون جسمی مشتعل می‌سوزد و عرق بر پوستش جاری می‌شود؛ می‌دانست که این سرخی به جمله‌اش اهمیتی بیش‌از اندازه می‌دهد؛ ژان مارک بایستی باور کرده باشد که شانتال با این کلمات (اوه، چقدر ملایم و بی آزار!) راز خود را فاش ساخته و تمایلات مخفی‌اش را به او نشان داده است، و اکنون به سبب این تمایلات است که از شرم سرخ می‌شود؛ این سوء‌تفاهم است، اما نمی‌تواند ان را برای ژان‌مارک توضیح دهد، زیرا اکنون مدتی است که بر این التهاب درونی وقوف دارد، گر‌چه همواره از دادن نام حقیقی‌اش به آن ابا کرده است. اما، این‌بار، دیگر درباره‌ی معنای آن تردیدی ندارد و به همین دلیل هم نه می‌خواهد و نه می‌تواند از آن سخن بگوید.

شابک:

978-964-341-221-0

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود کتاب هویت اثر میلان کوندرا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ممکن است دوست داشته باشید…