توضیحات
کتاب بلندی های بادگیر با عنوان اصلی Wuthering Heights تنها رمان امیلی برونته است که شهرتی جهانی یافته است. امیلی برونته خواهر کوچکتر شارلوت برونته و خواهر بزرگتر ان برونته بود که آنها نیز امروزه از بزرگترین نویسندگان کلاسیک جهان به حساب میآیند.
کتاب بلندی های بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبهرو نشد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۸، امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.
کتاب بلندیهای بادگیر در کنار کتاب جین ایر – اثر شارلوت برونته – از قلههای داستاننویسی است. بیش از ۱۵۰ سال است که خوانندگان بیشماری در نقاط مختلف دنیا آن را میخوانند، انواع نقدها دربارهاش نوشتهاند و آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی بر اساس آن ساختهاند.
خلاصه کتاب بلندی های بادگیر
بلندیهای بادگیر یا به عنوانی دیگر «عشق هرگز نمیمیرد» بارها به عنوان عاشقانهترین رمان انگلیس برگزیده شده است. این کتاب که شرح دلدادگی کاترین و هتکلیف را بیان میکند، تصویری واضح، دلنشین و در عین حال تلخی از این دلباختگی و سنگهاییست که بر سر راه آن دو افتاده است. رمان روایتی است عاشقانه که با لحنی شاعرانه تعریف شده است و به وضوح اوج تاثیر رفتارهای خوش و رفتارهای بد را در طی زمان به تصویر میکشد.
کتاب از ورود آقای لاکوود به عمارت وادرینگهایست آغاز میگردد. او که برای اجاره عمارتی دیگر از متعلقات آقای هتکلیف به آن منطقه آمده، رسم ادب را بر این میداند که به عمارت صاحبخانه خود سری بزند. او طی این دیدار با شخصیت نچسب و نچندان دوست داشتنی صاحتخانه خود آشنا شده و بعد از خدمتگزار خانه خود، الن، جویای گذشته او و جویای سرگذشت فردی به نام کاترین ارنشاو میشود. روایت الن این چنین آغاز میگردد که، کاترین کودکی بود که پدرش هتکلیف را به خانه شان آورد. با ورود هتکلیف به امارت وادرینگهایتس یا همان بلندی های بادگیر، سرنوشت دو خاندان به طور کل تغییر یافت و وارد مسیری سرشار از ناخوشی شد.
با ورود هتکلیف، هیندلی، فرزند ذکور و ارشد خانواده ارنشاو کمر بر تحقیر وی میبندد و بعد از مرگ پدرشان با او رفتاری بدتر از یک خدتمگزار را پیش میگیرد. این در حالی ست که کاترین با هتکلیف پیوند عمیقی پیدا کرده و ریسمانی از محبت در همان دوران کودکی در بین این دو کودک شکل گرفته است. هیندلی رفته رفته رفتاری مشمئز کنندهتر از خود نشان میدهد و هتکلیف که از همان دوران کودکی آثار واضحی از خشونت و بیرحمی از خود نشان داده، کینه عمیقی از وی به دل میگیرد. اوضاع تنها زمانی در مسیر نابودی قرار گرفته و تمامی شخصیتهای داستان را با خود همراه میسازد که هیندلی ملاقات و ارتباط بین خواهر خود و هتکلیف را غدقن اعلام میکند. در همین حین است که خانواده ارنشاو با خانواده لنیتون، خانوادهای ثروتمند و اشرافی آشنا میشوند و این آشنایی به ازدواج کاترین با ادگار لنیتون ختم میشود. و این سرآغازیست برای رشته انتقامهایی که هتکلیف سرخورده، با عزمی جزم، به گرفتنشان همت میگذارد.
داستان هتکلیف را سرتاسر از دید الن دین، خدمتگزاری که از کودکی وی را میشناخته و در کنار او بزرگ شده است میشنویم. این مساله چیزیست که باید بعد از اتمام کتاب، در ذهن خود به سراغش برویم و به این بیندیشیم که آیا الن، فردی که از هتکلیف از لحظه ورودش به خانه نفرت داشت و تا موقع مرگ او و حتی پس از آن این نفرت را با خود به همراه داشت، واقعا با دیدی بیطرفانه داستان را بازگو کرده است یا مثل همیشه و مثل تمام اوقاتی که برای هر کس پیش میآید، به تعصبات و احساسات خود اجازه داده افسار زبانش را در دست بگیرند؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.