توضیحات
معرفی کتاب در خیابانی که تو زندگی می کنی
کتاب در خیابانی که تو زندگی می کنی با عنوان اصلی «on the street where you live» اولین بار سال 2001 منتشر شد. بر اساس آنچه منتقدان میگویند این داستان نیز مانند سایر داستانهای مری هیگینز کلارک، سبکی شبیه داستانهای آگاتا کریستی دارد و معماهایی با پاسخهای غیرقابلپیشبینی و درگیر کننده طرح کرده است. طراحی شخصیتهای کتاب بسیار با دقت اتفاق افتاده و جزئیات آنها به زیبایی بیشتر داستان کمک کرده است. مری هیگینز کلارک داستانی بهیادماندنی ساخته است که مخاطب حتماً از آن لذت خواهد برد.
کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی توانسته است مخاطبان زیادی را به خود جلب کند و تاکنون به چندین زبان مختلف برگردانده شده است.
خلاصه داستان در خیابانی که تو زندگی میکنی
امیلی گراهام دختری است که به دنبال اصل و نسبش میگردد. او خانهی اجدادیاش را که خانوادهاش در پی ناپدیدشدن یکی از دختران جوان خانواده فروختهاند را دوباره میخرد و سعی میکند آن را بازسازی کند. در طی عملیات بازسازی استخوانهایی در حیاط خانه کشف میشود که پس از تحقیقات زیاد مشخص میشود متعلق به دختر جوانی است که 4 سال قبل ناپدیدشده است. در دست اسکلت حلقهای پیدا میشود که متعلق به دختری است که 110 سال قبل ناپدیدشده است. همین باعث میشود امیلی سعی کند راز این اتفاق را کشف کند، اما ماجرا به این سادگی نیست…
دربارهی مری هیگینز کلارک نویسندهی کتاب در خیابانی که تو زندگی می کنی
مری هیگینز کلارک (mary Higgins clarck) نویسندهی آمریکایی متولد 1929 است. او از سال 1964 داستان نویسی را آغاز کرده و از آن زمان تا کنون داستانهای زیادی نوشته است که همگی توانستهاند مخاطبان را به خود جلب کنند. داستانهای او بهقدری جذاب و هیجانانگیزند که از روی تعدادی از آنها نمایشنامه و فیلمنامه نوشتهشده است. منتقدان داستانهای مری کلارک را با آثار آگاتا کریستی و آرتور کانون دویل مقایسه میکنند و لقب ملکهی تعلیق را به او دادهاند.
خانم کلارک در دانشگاه فوردهام در رشتهی فلسفه تدریس کرده و چندین مدرک دکترای افتخاری از دانشگاههای معتبر جهان دارد.
از میان مهمترین آثار مری کلارک هیگینز میتوان به کتابهای «شبهنگام زمان من است»، «الان کجایی؟»، «ملودی ادامه دارد»، «پدر به شکار رفته»، «چرخ روزگار»، «فریادی در شب» و «غریبهای در حال تماشا» اشاره کرد.
ترجمهی کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی به فارسی
مری هیگینز کلارک یکی از نویسندگانی است که آثارش در سالهای اخیر در ایران با استقبال خوبی مواجه شده است. انتشارات لیوسا در طی سالهای اخیر تلاش کرده است آثار این نویسنده را در اختیار مخاطب فارسیزبان قرار دهد. این انتشارات کتاب در خیابانی که تو زندگی میکنی را با ترجمهی نفیسه معتکف عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
در بخشی از کتاب در خیابانی که تو زندگی می کنی میخوانیم
امیلی با خود گفت: این دقیقه کاریه که میکنم.
اما چون احساس میکرد نیک او را تأیید نمیکند، حرفهای خود را با دقت انتخاب کرد و گفت: همیشه ” فرض بر این بوده که مادلین با یه جانی روبرو شده و تا چهار روز پیش هیچ راهی برای اثبات قضیه وجود نداشت. از طرفی، مظنون شده بودن که اون قربانی کسی شده که اونو میشناخته. بعدش فکر کردن شاید مادلین تصمیم گرفته بوده اون دور و بر قدمی بزنه که یه غریبه که از اونجا رد میشده، اونو میکشه توی کالسکهاش و با خودش میبره، درحالی مادلین منتظر نامزدش بوده… نیک، یه آدم غریبه نمیاد اونو توی حیاطخلوت خونهش دفن کنه. کسی که مادلین رو میشناخته و بهش نزدیک بوده، اين کارو کرده. من دارم سعی میکنم اسامی افرادی رو که دوروبر اون بودن، جفتوجور کنم تا شاید بتونم رابطهای بین قاتل مادلین و مردی که چهار سال و نیم پیش مارتا لارنس رو کشته پیدا کنم. حتماً یه نوشته يا چیزی مکتوب در مورد قتل در یه جایی هست، شاید هم یه اعتراف مفصل. شاید یه نفر از نسل کسی که قاتل مادلین بوده، این نوشته رو خونده. و شاید کسی که دنبال نوشتهها و یادداشتهای قدیمی بوده، اونو پیدا کرده. بههرحال ارتباطی وجود داره و منم وقت کافی دارم که دنبالش بگردم.”
حالت عدمتأیید از چهرهی نیک محو شد و چیزی دیگر جایش را گرفت. امیلی فکر کرد: نگرانی؟ نه این نیست. قسم میخورم که اون مأیوس شد؛ اما چرا؟
امیلی پيشنهاد کرد: بیا ” بقیهی خونه رو ببینیم و بریم اولد میل. من از دل تو خبر ندارم، اما خودم دارم از گشنگی میمیرم. از آشپزی خودمم خسته شدهم.” میز آنان در رستوران اولدمیل مشرف به برکهای بود که قوها آرام و موقر در آن حرکت میکردند. بعد از سرو مشروب، پیشخدمت فهرست غذا را برایشان آورد.
نیک رو به امیلی گفت: چند” دقیقهای صبر میکنیم.”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.