توضیحات
کتاب مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن:
استیو هاروی کمدین معروف آمریکایی کتاب مثل یک مرد فکر کن، مثل یک زن رفتار کن را در سال 2009 منتشر کرد. این کتاب برای زنانی است که تصمیم گرفتهاند زندگی خود را تغییر دهند و در عین حال وارد مسیر جدیدی از زندگی خود شوند. در واقع زنانی که درآستانهی ورود به یک رابطهی جدید با شوهر خود هستند یا رابطهای را شروع کردهاند و میخواهند آن را بهبود ببخشند مخاطبان اصلی این کتاب کاربردی هستند. استیو هاروی با جمعبندی مطالبی مفید به زنان سراسر دنیا کمک کرده است تا شناخت بهتری از مردان داشته باشند و اجازه ندهند تا مشکلات از نظر فکری و جسمی آنها را آزار دهد. مخاطبان میتوانند با مطالب این کتاب اصول و تیپهای رفتاری که معمولا در اغلب مردان مشترک است را بهتر بشناسند.
خواندن کتاب مثل یک مرد فکر کن، مثل یک زن رفتار کن به همهی زنان توصیه میشود چرا که روشهای کاربردی هاروی در این کتاب به زنان میآموزد که چطور کنترل اوضاع را به دست بگیرند و پایههای روابط خود را مستحکم کنند.
خلاصه کتاب مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن:
استیو هاروی کتاب را در 3 بخش اصلی نوشته است. نویسنده در همهی بخشها با دیدگاه پیشنهادی و انتقادی یه زنان توضیح میدهد که دلیل بعضی از کارها و رفتارهای مردان و حتی احساس برتری که دارند چیست. او با تحلیل و بررسیهای خود به زبان ساده و طنز زنان را راهنمایی میکند تا در زندگی خود قادر به تصمیمگیری و انتخاب درستتری باشند.
بخش اول: نظام ذهنی یک مرد
در این بخش استیو بیان میکند که چطور زنان میتوانند متوجه شوند که مردی عاشق آنهاست یا نه. در ادامه استیو هاروی اهمیت «حمایت»، «صداقت» و «آشپزی» را به زنان گوشزد میکند.
بخش دوم: چرا مردان این کار را میکنند؟ آنها چه کار میکنند؟
در این فصل هاروی به زنان توضیح میدهد که معیار و ملاک مردان برای انتخاب یک زن چه چیزهایی است و چگونه مردان بین انواع ازدواج و مسائل سرگرمکننده تفاوت قائل میشوند.
بخش سوم: کتاب تمرین
هاروی در این بخش موارد متعددی را که بهتر است زنان بعد از شکلگیری ارتباط خود با مردان بدانند را بررسی میکند.
بخشی از کتاب مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن:
در پشت صحنه برنامه استیو هاروی بودم که با خانمی شروع به صحبت کردم. از نظر ظاهری همه چیز تمام بود و همچنین از مهربانی او شوکه شدم. به غیر از اینکه از سه فرزند خودش مراقبت میکرد، دو فرزند دیگر را هم به سرپرستی قبول کرده بود.
متوجه شدم مردی در پشت صحنه به او خیره شده و به نظر میرسید که نقشهای دارد. این موضوع را در مقابل همه گفتم. اما زن گفت که ما فقط یک گپ دوستانه داشتیم. به او گفتم به مرد نزدیک شو و بگو که 5 فرزند داری. او هم این کار را کرد. وقتی مرد کلمه 5 فرزند را شنید شوکه شد و تا آخر برنامه پشت خود را به زن کرده بود و اصلا دوست نداشت که با او روبرو شود.
این مرد به دنبال یک رابطه جنسی بود. چیزی که نه من و نه هیچ مرد دیگری آن را انکار نمیکند. در واقع زمانی که آن مرد با خانم مکالمه میکرد خودش و زن را بدون وجود مزاحم تصور کرده بود و 5 فرزند دلیل خوبی برای دوری از او بود.
در واقع ما مردها اهمیتی به باورها، علایق و نحوه زندگی زنها نمیدهیم، به همین دلیل کمتر دوست داریم حرف بزنیم. بیشتر دوست داریم بدانیم که چقدر میتوانیم روی شما سرمایهگذاری کنیم.
اگر متوجه شویم که شما به زمان، احترام و توجه نیاز دارید، میفهمیم که ارزشمند هستید و باید برای داشتنتان صبر کنیم. در غیر این صورت جز خوشگذرانی چیز دیگری نمیخواهیم.
پدرزن من، مرد بسیار باهوش و نکته سنجی است. یکبار یکی از دخترانش با مردی آشنا شد و او را به خانه و برای صرف شام دعوت کرد. وقتی که شام تمام شد، پدرزنم از مرد پرسید: «ببینم چه برنامهای برای دخترم داری»؟ مرد هم جواب داد: «منظورتون چیه؟ من طرح و برنامهای ندارم»!
این جواب نمیتوانست او را قانع کند و به پرسیدن ادامه داد، آنقدر پرسید تا مرد این پاسخ را داد: «فعلا میخوایم با هم خوش بگذرونیم». پدرزنم عصبانی شد ولی خشم خودش را کنترل کرد و پیش دخترش رفت و به او اصل ماجرا را گفت.
شابک:9789644426612
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.